حیا

یکی از مهم‌ترین صفات پسندیده انسانی است که تأثیر زیادی بر جنبه‌های مختلف زندگی اخلاقی دارد و نقش بارز آن در بازدارندگی مشهود است. در متون دینی نیز بر اهمیت آن تأکید شده و در مقابل آن، صفت رذیله بی‌شرمی قرار دارد. در مباحثی چون طهارت، زکات، حج و جهاد به حیا اشاره شده است. این واژه از ریشه ح ی و یا ح ی ی به معنای شرم، آزرم و خجالت است و در مقابل آن، واژه‌هایی چون وقاحت و بی‌شرمی قرار دارند. همچنین، واژه‌های توبه از ریشه وأب و حشمت از ریشه ح ش م نیز به نوعی با آن هم‌معنا تلقی می‌شوند. این واژه به معنای خودداری از انجام کارهای ناپسند به دلیل ترس از سرزنش دیگران است. در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا به عنوان نوعی انفعال و انقباض نفسانی تعریف می‌شود که فرد را از انجام امور ناپسند بازمی‌دارد و منبع آن ترس از قضاوت دیگران است. بررسی مفهوم حیا در آیات و روایات نشان می‌دهد که ریشه این حالت، درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و ارزشمند است. این مفهوم در متون دینی به وضوح قابل مشاهده است و به عنوان نقطه مشترک میان انواع مختلف حیا شناخته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

حیا. [ ح َ ] ( از ع، اِ ) فراخی سال و حال. || باران. و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). باران بهاری. ( دهار ). باران که زمین زنده کند. ( مهذب الاسماء ). || گیاه از آنجا که از باران ناشی میشود. || پیه و روغن. ( اقرب الموارد ). || شرم. ( آنندراج ). در تداول فارس زبانان، به معنی حیاء و شرم و آزرم باشد وآن انحصار نفس است در وقت استشعار ارتکاب قبیح جهت احتراز و استحقاق مذمت. ( نفایس الفنون ):
شرم از اثر عقل و اصل دین است
دین نیست ترا گر ترا حیا نیست.ناصرخسرو.پیش این الماس بی اسپرمیا
کز بریدن تیغ را نبود حیا.مولوی.- باحیا؛ آنکه دارای حیا باشد:
باحیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هرکه روشن دیده تر شد بیشتر دارد حیا.سنائی.- بی حیا؛ کسی که فاقد حیا باشد:
دوم پرده بر بیحیائی متن
که اومیدرد پرده خویشتن.سعدی.- بی حیائی؛ بی شرمی. هرزگی.
- امثال:
حیا در چشم است.
در گدا حیا نبود؛ گدا حیا ندارد.
یک جو از حیا کم کن و هرچه میخواهی بکن.
- حیازده؛ شرمسار. ( آنندراج ):
چنین حیازده رفتی بسیر باغ و نداشت
رخ نزاکت شرم تو تاب خنده گل.غیاض ( ازآنندراج ).- حیا کردن؛ شرم داشتن.استحیاء.

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - باران. ۲ - فراخی سال.

فرهنگ عمید

شرم.

فرهنگ فارسی

شرم، آزرم، پرهی و ودداری ازامری ازبیم ملامت
( اسم ) ۱ - باران. ۲ - فرخی سال.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حَیاء، یکی از مهم ترین صفات پسندیده نفسانی است که تاثیر فراوانی بر حوزه های مختلف زندگی اخلاقی با نقش بارز بازدارندگی، و در شرع مقدس بر آن تاکید شده که مقابل آن صفت رذیله بی شرمی قرار دارد؛ از حیا در باب های طهارت، زکات، حج و جهاد سخن گفته اند.
حیاء از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»، به معنای شرم داشتن و و آزَرم و خجالت است که در مقابل آن «وقاحت» و بی شرمی قرار دارد.«تَوبَه» (از ریشه وأب) و «حِشمت» (از ریشه ح ش م)؛ هم معنای آن تلقی شده اند. و منظور از آن خودداری از انجام دادن کار های زشت به سبب ترس از سرزنش شدن است. در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می گردد و منشا آن ترس از سرزنش دیگران است. مطالعه درباره مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان می دهد که منشا پیدایش این حالت، درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گران مایه است. این مفهوم را در خلال آنچه در کتاب و سنت در باب حیا آمده است، به وضوح می توان مشاهده کرد. این مفهوم، قدر مشترک میان همه انواع حیا است.
معنای اصطلاحی حیا
حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت می شود. مقابل آن، بی شرمی قرار دارد.
هم معنا گرفتن حیاء و خجل
گاهی حیاء به جای «خَجَل» (تحیّر ناشی از فرط حیاء) به کار می رود، اما به اعتقاد ابوهلال عسکری این کاربرد، نوعی توسع معنایی حیاء است، زیرا حیاء در اصل شرم کردن از انجام دادن کاری است که هنوز به وقوع نپیوسته و خَجَل، شرمگین شدن در برابر امری است که انجام پذیرفته است.
حیاء در قرآن
...
[ویکی اهل البیت] کلیدواژه: آزرم، اقسام حیا، حیاء حماقت، حیاء عقل، حیاء، شرم، شناخت خداوند، معرفت، منشاء بی حیائی، منشاء حیا
شرم ـ آزرم ـ خودداری از امری از ترس ملامت.
عبارت از حالتی در انسان است که هنگام ظهور عیب یا کار ناهنجاری پدید می آید. به عبارت دیگر، اگر انسان نقص و کمبودی داشته باشد که عیب محسوب می شود و یا رفتار زشتی از وی سر بزند که دیگران متوجه شوند، حالتی به او دست می دهد که اصطلاحا به آن حیا و شرم می گویند. این حالت مخصوص کسانی است که برای خود ارزش قایلند و طالب کرامت و شرافت می باشند. چنین افرادی وقتی متوجه نقص و یا رفتار زشت خود می شوند، دچار حالت شرم ساری می شوند.
حیا، از صفات کمالیه است که در هر شخص به نسبتی وجود دارد. حیا سبب پاکدامنی انسان، مخصوصاً زن می باشد. حیا زمینه ی تقویت ایمان و از ضروریات دین است که برای انسان شخصیت می آورد و شخصیت او را بالا می برد. داشتن حیا مورد رضای خدای عزّوجل است. حیا میزان تعادل زندگی، مانع از فروپاشیدن خانواده و باعث تعدیل رفتارهای اجتماعی می شود.
بزرگان مطالب زیادی درباره ی حیا گفته اند و آن را یک صفت عالی در انسان دانسته اند. حیای واقعی، انسان را از دام شیطان می رهاند و به خدا نزدیک می کند.
1- حیای مثبت و شایسته که انسان از انجام گناه و کارهای زشت حیا کند و به سراغ آن ها نرود این همان حیایی است که در روایت به آن سفارش شده است.
2- حیای منفی که کسی از انجام کارهای واجب و لازم دینی و دنیایی خود حیا کند و انجام ندهد یا این که حیا کند از این که چیزی را که باید بداند بپرسد و این نوع حیا در روایت نهی شده.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَحَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ و َحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله: حیا دو گونه است: حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل، علم است و حیاء حماقت، نادانی. (الکافی، ج2، ص106)
[ویکی الکتاب] معنی فُجَّارِ: گنهکاران پرده در - کافران هتاک(کلمه تفجیر به معنای آن است که آب آنقدر زیاد شود که سد و مانع جلو خود را بشکند و گناه را هم اگر فجور میگویند، برای این است که گناهکار، پرده حیا را پاره میکند، و از صراط مستقیم خارج گشته، به بسیاری از گناهان مبتلا می...
معنی فُجِّرَتْ: شکافته شوند - آبشان آنقدر بالا بیاید که سد و موانع پیش رویش را بشکند (کلمه تفجیر به معنای آن است که آب آنقدر زیاد شود که سد و مانع جلو خود را بشکند لذا عبارت "وَإِذَا ﭐلْبِحَارُ فُجِّرَتْ " را مفسرین این گونه ترجمه کرده اند که "وقتی که دریاها به هم...
معنی مَا: نیست، نه (مانند:مَا هَـٰذَا بَشَراً:این بشر نیست)- با همه ی (مانند:ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ ﭐلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ:زمین با همه ی فراخیش بر آنان تنگ شد) - تا وقتیکه (مانند:وَأَوْصَانِی بِـﭑلصَّلَوٰةِ وَﭐلزَّکَوٰةِ مَا دُمْتُ حَیّاً:مرا سفارش کرده به ن...
ریشه کلمه: 
حیی (۱۸۴ بار)
[ویکی فقه] حیا (قرآن). حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت می شود. مقابل آن، بی شرمی قرار دارد.
حیا به معنای انقباض و خودداری نفس از زشتیها و ترک زشتیهاست. البته حیا درباره ذات باری بدین معنا نیست، زیرا خداوند منزه از چنین وصفی (انقباض نفس) است، بلکه مقصود از حیا درباره خداوند ترک قبیح است. نقیض حیا، وقاحت است. در این مدخل از واژه «حیا» و مشتقات آن و از آیاتی که معنای حیا فهمیده می شود، استفاده شده است.انقباض النّفس، إذ هو تعالی منزّه عن الوصف بذلک وإنّما المراد به ترک تعذیبه والحَیاءُ: انقباض النّفس عن القبائح وترکه 
ارزش حیا
بی حیایی، حفظ حیا، حیا در خانواده، حیای مؤمنان و نشانه های حیا.
 

ویکی واژه

pudore
باران.
فراخی سال.

جملاتی از کلمه حیا

ای روشن از وجود تو گشته جهان عقل آب حیات خورده ز لفظ تو جان عقل
زهی خضر و اسکندر کاینات که هم ملک داری هم آب حیات
چو ناکسش ز پی خواستن بیاراید به چشم او نتوان سرمه از حیا کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع