جهاندیده

واژه جهاندیده به افرادی اطلاق می‌شود که با سفر به نقاط مختلف دنیا و زندگی در فرهنگ‌ها و شرایط متنوع، تجربیات ارزشمندی را کسب کرده‌اند. این افراد به واسطه شناخت عمیق از زندگی، فرهنگ‌ها و آداب و رسوم گوناگون، به نوعی پختگی و تجربه دست یافته‌اند. جهاندیدگان نه تنها با جغرافیا، بلکه با روح و ذات انسان‌ها در نقاط مختلف آشنا می‌شوند و این آشنایی به آن‌ها کمک می‌کند تا دیدگاه‌های وسیع‌تری نسبت به زندگی پیدا کنند. در واقع، سفر برای آن‌ها تنها یک تجربه فیزیکی نیست، بلکه فرصتی است برای رشد شخصی و درک عمیق‌تر از دنیای پیرامون. این تجربه‌ها به آن‌ها کمک می‌کند تا به چالش‌های زندگی با نگاهی باز و مثبت‌تر مواجه شوند و در نهایت، به انسان‌های بهتری تبدیل شوند.

لغت نامه دهخدا

جهاندیده. [ ج َ دی دَ / دِ ] ( ص مرکب ) آنکه بسیار در اقطار عالم سفر کرده. سیاحت کننده و جهانگرد. مسافر. ( برهان ). سیاح. ( انجمن آرای ناصری ). || مجرب.آزموده. کارکشته. تجربه کار. ( آنندراج ):
درست است گفتار فرزانگان
جهاندیده و پاک دانندگان.فردوسی.گر از بنده لغوی شنیدی مرنج
جهاندیده بسیار گوید دروغ.سعدی.

فرهنگ معین

(جَ دِ ) (ص مر. ) ۱ - جهانگرد. ۲ - باتجربه.

فرهنگ عمید

کسی که به دلیل عمر طولانی یا سفر بسیار و دیدن شهرهای زیاد تجربه اندوخته است، جهان دیده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه دراقطار عالم بسیار سفر کرده سیاح جهانگرد. جمع: جهاندیدگان.

ویکی واژه

جهانگرد.
باتجربه.

جمله سازی با جهاندیده

بدان ای جهاندیده فرخنده باب که گر بخت را سر نیابد به خواب
شنیدند آواز فرخ جوان جهاندیده گردان روشن روان
دبیر جهاندیده را پیش خواند دل آگنده بودش همه برفشاند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال مارگاریتا فال مارگاریتا