دارایی

دارایی

دارایی به معنای منابع و اموال است که فرد یا سازمان می‌تواند از آن‌ها برای ایجاد ارزش و درآمد استفاده کند. این منابع می‌توانند شامل پول، املاک، سهام، و سایر اقلام با ارزش باشند. در واقع، دارایی‌ها نمایانگر قدرت مالی و اقتصادی یک فرد یا نهاد هستند و می‌توانند در شرایط مختلف به عنوان ابزارهای سرمایه‌گذاری و رشد مالی مورد بهره‌برداری قرار گیرند. مدیریت صحیح دارایی‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا به کمک آن می‌توان برنامه‌ریزی‌های مالی مؤثری انجام داد و از بروز مشکلات اقتصادی جلوگیری کرد. توجه به نوع و کیفیت آن ها می‌تواند تأثیر مستقیمی بر موفقیت‌های آینده فرد یا سازمان داشته باشد. به همین دلیل، تحلیل و ارزیابی آن ها به عنوان یک بخش اساسی از استراتژی‌های مالی باید مورد توجه قرار گیرد. در نهایت، دارایی‌ها نه تنها به عنوان ابزارهای مالی، بلکه به عنوان نشانه‌ای از وضعیت اقتصادی و مالی افراد و سازمان‌ها نیز شناخته می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

دارایی. ( حامص، اِ ) مکنت. مال. ثروت. رجوع به دارا شود. || اصطلاح حقوق مدنی که شامل دو بخش است یکی اموال و مطالبات یا دارایی مثبت، و دیگر دیون یا دارایی منفی. ( فرهنگ حقوقی ).
دارایی. ( اِ ) یک نوع پارچه ابریشمی که چند تاری پنبه در آن باشد. ( ناظم الاطباء ).
دارایی. ( اِخ ) میرزا محمد باقر رازی شاعر فارسی، متخلص به دارایی. صاحب دیوان شعری است که آن را «طرفه » نامیده است. ( الذریعه ج 9 ص 312 ).
دارایی. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. هفت هزارگزی جنوب ماسور.هفت هزارگزی جنوب راه شوسه خرم آباد به اندیمشک و دارای 50 تن سکنه است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - ثروت، مال. ۲ - داشت، نگه داشت، نگهبانی. ۳ - پارچه ای ابریشمین رنگارنگ موج دار. ۴ - وزارتخانه ای که وظیفه اش محاسبه و وصول مالیات می باشد.

فرهنگ عمید

۱. آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد، سرمایه، ثروت، تمول.
۲. وزارتخانه یا اداره ای که مالیات ها را وصول می کند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی می کند، مالیه.
۳. [منسوخ] نوعی از پارچۀ ابریشمی موج دار.

فرهنگ فارسی

تا سال ۱۲۸۶ ه. ش.امور مالی ایران بدین طریق اداره میشد که یکی از درباریان بالقب (( وزیر دفتر ) ) عهده دار امور مالی مملکت بود و زیر دست او مستوفیان کار میکردند و صورت جمع و خرج مملکت بدست آنان بود. از بهمن ماه ۱۲۶۸ ه. ش. صنیع الدوله بسمت وزیر مالیه برای اداره مالیه مملکت منصوب شد و بتدریج تشکیلات صورت تازه ای بخود گرفت. در زمان سلطنت رضاه شاه پهلوی تغییرات کلی در آن داده شد. فرهنگستان نام (( مالیه ) ) را به (( دارایی ) ) تبدیل کرد.
سرمایه، ثروت، تمول، آنچه که ازکالاومال انسان است، نوعی ازپارچه ابریشمی موجدار
( صفت ) منسوب به دارا باشد داریوشی ملک دارایی.
کوچکی است از دهستان کرگاه بخش و یسیان شهرستان خرم آباد

دانشنامه آزاد فارسی

دارایی (estate)
(یا: اموال) در حقوق، حق شخص نسبت به هر نوع مال. دارایی غیرمنقول به معنای حق در هر ملک، زمین یا مستغلّات است؛ دارایی منقول به هر نوع دارایی جز دارایی غیر منقول اطلاق می شود.

ویکی واژه

ثروت، مال.
داشت، نگه داشت، نگهبانی.
پارچه‌ای ابریشمین رنگارنگ موج دار.
وزارتخانه‌ای که وظیفه اش محاسبه و وصول مالیات می‌باشد.
دار-آیی احتمالا به مفهوم باستانی کلمه آنکه مسئول ساخت و احیای چوبه‌دار است جهت محکومان یا مجرمان.

جملاتی از کلمه دارایی

به دارایی که گردان کرد افلاک که او را بود چشمی بر رخم پاک
می کند دعوی دارایی گلشن نرگس ورنه آن افسر زر چیست که بر سر دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم