حشری

حشری به معنای اموال و دارایی‌هایی است که وارثی برای آن وجود ندارد. این واژه به حشر، یکی از افراد سپاه غیرمنظم، نسبت داده می‌شود. در یک نبرد، آن مردم حشری شکست خوردند و لشکری که شکست آنان را مشاهده کرد، به سرعت به حرکت درآمد. در این هزیمت، سه هزار نفر از آنان کشته شدند. همچنین، یکی از افراد به عنوان سخره و دیگری به عنوان بیگار و شاکار گرفته شد. در مجموع، تا پنجاه هزار نفر حشری و بیست هزار مغول در آنجا جمع شدند. فرماندهی دستور داد تا از جانب جند نیز، تعدادی از مردان حشری به کمک فرستاده شوند و به سمت بخارا حرکت کنند. در زبان عامیانه فارسی، این واژه به عنوان دشنامی برای زنان به کار می‌رود و به معنای زن بدکار یا زنی است که در دسترس همه قرار دارد. همچنین به مردان یا زنانی که به شدت به عمل جنسی تمایل دارند، اشاره دارد.

فرهنگ معین

(حَ شَ ) [ ع. ] (ص نسب. ) شهوتران.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] شهوتران.
۲. [قدیمی] سرباز مزدور، چریک.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به حشر. ۱ - شهوتران کثیر الشهوه. ۲ - سرباز متعلق بقشون غیر منظم.
ترکه و اموال آنکه او را وارثی نباشد

ویکی واژه

شهوتران.

جملاتی از کلمه حشری

ربعی از کشور او وز همه گردون حشری رعبی از هیبت او وز همه عالم سپهی
چو آید پای رحمت در میانه چه حشری چه حسابی چه کتابی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم