صیاد

صیاد به سامانه‌ای اشاره دارد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران راه‌اندازی شده است. این سامانه الکترونیکی با هدف مدیریت و نظارت بر فرآیند صدور و گردش چک‌ها طراحی شده و به کاربران این امکان را می‌دهد که به صورت آنلاین به ثبت، استعلام و پیگیری اطلاعات چک‌ها بپردازند. هدف اصلی این سیستم افزایش امنیت و کاهش تخلفات در زمینه معاملات چک است. با استفاده از این سامانه، کاربران می‌توانند به راحتی اطلاعات مربوط به چک‌های خود را مشاهده و بررسی کنند و در نتیجه اعتماد بیشتری به معاملات خود داشته باشند. این اقدامات به بهبود سیستم مالی کشور کمک کرده و خطرات مرتبط با چک را به حداقل می‌رساند. در نهایت، سامانه صیاد به عنوان یک ابزار کارآمد، نقش مهمی در شفاف‌سازی و تسهیل فرآیندهای مالی ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

صیاد. [ ص َی ْ یا ] ( ع ص، اِ ) شکاری. ( منتهی الارب ). نخجیرگر. ( مهذب الاسماء ). قانِز. ( منتهی الارب ). شکارچی. قانِص. قَنّاص. دامیار. شکارگر. شکارگیر. شکارکن. ج، صیادان: کومس ارت دهی است بر سر کوهی و مردمان وی صیادانند. ( حدود العالم ).
صیاد بی محابا هرگز چو تو ندیدم
غدار و گنده پیری پر مکر و ناروائی.ناصرخسرو.امروز دو صیاد اینجا میگذشتند. ( کلیله و دمنه ).
بلبلا خوبی صیاد بیان خواهم کرد
اگر این بار سلامت به گلستان برسم.خاقانی.صیاد نه هر روز شکاری ببرد
افتد که یکی روز پلنگش بدرد.سعدی ( گلستان ).صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد. ( گلستان ). || شیر بیشه. ( منتهی الارب ).
صیاد. [ ؟ ی یا ] ( اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل، واقع در 12 هزارگزی شمال بیجار و 4 هزارگزی راه مالرو جلال آبادبه زابل. در جلگه قرار دارد. هوای آن گرم و معتدل است. 1040 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه هیرمند. محصول آن غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(صَ یّ ) [ ع. ] (ص. ) شکارچی.

فرهنگ عمید

۱. = شکارچی
۲. [مجاز] آن که چیزی را به دست می آورد، تسخیرکننده.

فرهنگ فارسی

دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در ۱۲ کیلومتری شمال بیجار و ۴ کیلومتری راه مالرو جلال آباد زابل: جلگه گرم و معتدل: ۱٠۴٠ تن سکنه: آب از رود هیرمند: محصول غلات لبنیات: شغل اهالی زراعت و گله داری است.
کسی که بسیارصیدکند، شکارچی، شکارگر، شکاری، نخجیرگیر، دامیار
( صفت ) کسی که بسیار صید کند شکار گر شکار چی دامیار.

فرهنگ اسم ها

اسم: صیاد (پسر) (عربی) (تلفظ: sayyad) (فارسی: صیاد) (انگلیسی: sayad)
معنی: شکارچی

دانشنامه عمومی

صیاد (آذربایجان). صیاد ( به لاتین: Sayad ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان خاچماز واقع شده است. صیاد ۱۲۴۷ نفر جمعیت دارد.
صیاد (بغلان). صیاد ( به لاتین: Sayyad ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بغلان واقع شده است.
صیاد (ترکمنستان). صیاد ( به ترکمنی: Saýat، صایات ) یک شهرک در ترکمنستان است که در استان لب آب واقع شده است. صیاد مرکز اداری شهرستان صیاد است.
صیاد (جماعت). صیاد جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ شهر توس ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۱۹۴۹ است.
صیاد (فیلم ۱۹۸۵). صیاد ( به هندی: Saagar ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۵ و به کارگردانی رامش سیپی است. در این فیلم بازیگرانی همچون ریشی کاپور، کمال حسن، دیمپل کاپادیا، نادیرا، سعید جعفری، ساتیش کایشیک، ای. کی. هانگال ایفای نقش کرده اند.

ویکی واژه

شکارچی.

جمله سازی با صیاد

صیاد هرزه منت صیدم نمی کشد گلدسته بند چنگل باز است خون من
صیدی چو کشد صیاد ناچار بر او بخشد فریاد که ترک ما بر کشته نبخشاید
صید هشیار ز صیاد گریزد لیکن نه بدینگونه که صیاد گریزان از من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال راز فال راز فال تماس فال تماس فال حافظ فال حافظ