سبز

سبز

این کلمه در زبان فارسی معانی مختلفی دارد که به شرح زیر است:

رنگ: سبز به رنگی اشاره دارد که میان رنگ‌های زرد و آبی قرار دارد و معمولاً با طبیعت، گیاهان و فصل بهار مرتبط است.

طبیعت و گیاهان: این واژه به گیاهان و درختان اشاره دارد. به عنوان مثال، می‌توان گفت: چمن سبز.

نشانه زندگی و تازگی: سبز به عنوان نمادی از زندگی، تازگی و رشد استفاده می‌شود. در فرهنگ‌های مختلف، این رنگ به خوشبختی و امید نیز مرتبط است.

در فرهنگ‌ها: این رنگ به عنوان رنگی مقدس یا خوش‌یمن در نظر گرفته می‌شود. به عنوان مثال، در اسلام، این رنگ به بهشت و زندگی معنوی اشاره دارد.

سبز در اصطلاحات: در برخی اصطلاحات، مانند سبز کردن این کلمه به معنای جوانه زدن یا رشد کردن استفاده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

سبز. [ س َ ] ( ص ) پهلوی سپز «بندهش 140»، گیلکی «سبز»، فریزندی و یرنی و نطنزی «سوز»، سمنانی و سنگسری «سوز»، سرخه ای «سوز»، لاسگردی «سوز»، شهمیرزادی «سبز»، اشکاشمی «سبز»، اورامانی «سئوز»، کردی «سوز»، طبری «سوز»، مازندرانی کنونی «سوز« » واژه نامه 449». هر چیز که رنگ آن مانند رنگ علف و برگهای درخت در فصل بهار باشد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رنگی میان سیاهی و زردی و چون سیاه را با زرد در آمیزند سبز گردد. ( از بحر الجواهر ). یکی از الوان سبعه و آن رنگی است مرکب از زرد و کبود. ( مؤلف ). رنگی معروف. ( آنندراج ). خضراء. اخضر. خضر.

فرهنگ معین

(سَ ) [ په. ] (ص. ) ۱ - رنگی که از ترکیب آبی و زرد به دست می آید. ۲ - تر و تازه، شاداب.

فرهنگ عمید

۱. هر چیزی که به رنگ برگ درخت و گیاه تازه باشد.
۲. (اسم ) رنگی که از ترکیب رنگ آبی و رنگ زرد به دست آید.
* سبز شدن: (مصدر لازم )
۱. به رنگ سبز درآمدن، رنگ سبز به خود گرفتن: آبی که ماند در ته جو سبز می شود / چون خضر زینهار مکن اختیار عمر (صائب: لغت نامه: سبز شدن ).
۲. [مجاز] روییدن گیاه، برآمدن گیاه از زمین.
۳. [مجاز] برگ درآوردن درخت: هوا مسیح نفس گشت و خاک نافه گشای / درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد (حافظ: ۳۵۸ ).
* سبز کردن: (مصدر متعدی )
۱. رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن.
۲. [مجاز] رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه: یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گَبْزت می کند (مولوی: ۵۴۵ ).

فرهنگ فارسی

هرچیزی که برنگ برگ درخت وگیاه تازه باشد، ازترکیب، رنگ آبی ورنگ زردبدست می آید
( صفت ) ۱ - هر چیز که رنگ آن مانند علف و برگهای درخت در فصل بهار باشد. توضیح سبز یکی از رنگهای فرعی است ولی در عکاسی اصلی است و آن رنگی است که از ترکیب دو رنگ اصلی زرد و آبی بدست آید. یا سبز سیر. اگر زرد و آبی بسیار سیر را با هم مخلوط کنند سبز سیر به دست آید. یا سبز علفی. اگر زرد و آبی را طوری مخلوط کنند که زرد آن بیشتر باشد علفی میشود. ۲ - شاداب تر و تازه ( درخت و جز آن ) مقابل خشک. ۳ - شمشیر. ۴ - خنجر ۵ - سبز چهره. ۶ - معشوق. یا خط سبز. موی اندک که بر پشت لب و روی نوجوانان روییده شود.
دهی است از بخش مرکز شهرستان میانه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سبز از جمله رنگ ها می باشد.
سبز از رنگهای ترکیبی می باشد، مانند رنگ برگ درختان.
رنگ سبز در باب حج
از عنوان رنگ سبز در باب حج نام برده‏اند.
احرام در لباس سیاه مکروه است. به تصریح برخی، احرام در هر لباس رنگی جز لباس سبز کراهت دارد.
سبز
سبز

جملاتی از کلمه سبز

همیشه تا که بود سرخ لاله و می و گل همیشه تا که بود سبز سرو و مورد و سداب
قبای سبز تو فارغ ز چاک دامن و جیب نگین لعل تو ایمن ز دست اهرمنست
بهار آمد و عارف نمی‌شود سرسبز ز باغ و لاله و خرّم گیاهِ پوشالی
مرا چو سبزه پژمرده ایسحاب کرم چه شد برحمت خود گر بکار باز آری
فرق او همچون خط او سبز باد بخت او چون عمر او برناه باد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم