دلایل

دلایل

دلایل در زبان فارسی به معنای عوامل، استدلال‌ها یا شواهدی است که برای توجیه یا توضیح یک نظر، عمل یا پدیده به کار می‌روند. این موارد می‌توانند شامل شواهد و مدارکی باشند که ادعا یا نظریه‌ای را تأیید می‌کنند. این شواهد ممکن است از تحقیقات علمی، تجربیات شخصی یا منابع معتبر به دست آمده باشند و باید قانع‌کننده باشند تا بتوانند دیگران را متقاعد کنند یا نظر آن‌ها را تغییر دهند.

برای درک بهتر مفهوم دلایل، می‌توانیم به موضوع پریود نشدن در زنان اشاره کنیم. در این زمینه، دلایل می‌توانند به عواملی اشاره داشته باشند که موجب عدم وقوع پریود (قاعدگی) در یک زن می‌شوند.

یکی از دلایل اصلی پریود نشدن می‌تواند عدم تعادل هورمونی باشد. به عنوان مثال، اختلال در هورمون‌های تیروئید یا هورمون‌های جنسی مانند استروژن و پروژسترون می‌تواند بر چرخه قاعدگی تأثیر بگذارد. در اینجا، شواهد علمی از تحقیقات پزشکی می‌تواند نشان دهد که چگونه تغییرات هورمونی می‌توانند منجر به پریود نشدن شوند.

استرس‌های شدید عاطفی یا روانی نیز می‌توانند یکی دیگر از عوامل مؤثر در این زمینه باشند. تحقیقات نشان داده‌اند که استرس می‌تواند بر عملکرد هورمونی تأثیر بگذارد و در نتیجه منجر به عدم وقوع قاعدگی شود. این موضوع می‌تواند با تجربیات شخصی زنان در شرایط استرس‌زا تأیید شود.

تغییرات شدید در وزن، چه کاهش و چه افزایش، می‌تواند بر چرخه قاعدگی تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، زنان دارای اضافه وزن یا کمبود وزن ممکن است دچار اختلال در پریود شوند. شواهد علمی نشان می‌دهد که چاقی یا لاغری می‌تواند بر هورمون‌ها تأثیر بگذارد و منجر به پریود نشدن شود.

برخی بیماری‌ها مانند سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) یا مشکلات تیروئید نیز می‌توانند دلایل پریود نشدن باشند. تحقیقات پزشکی می‌توانند شواهدی ارائه دهند که نشان می‌دهند چگونه این بیماری‌ها می‌توانند چرخه قاعدگی را تحت تأثیر قرار دهند.

لغت نامه دهخدا

دلایل. [ دَ ی ِ ] ( ع اِ ) دلائل. ج ِ دلیل در تداول زبان فارسی، به معنی برهان و حجت. ( از آنندراج ). نشانه ها

فرهنگ معین

(دَ یِ ) [ ع. دلائل ] (اِ. ) جِ دلالت.

فرهنگ عمید

= دلالت

فرهنگ فارسی

دلیل ها، برهانها، جمع دلالت
( اسم ) جمع دلالت ( دلاله ) توضیح: در فارسی این کلمه را جمع دلیل گویند بمعنی برهانها صحبتها: [[ جواب هر یکی گفتهایم بدلایل عقلی و براهین منطقی ٠٠٠ ]] ( جامع الحکمتین ۳٠۶ ).

ویکی واژه

دلائل
جِ دلالت.

جملاتی از کلمه دلایل

اگر چه دعوی پیغمبری کند بمثل همین بس است مر او را دلایل و برهان
موج از حقیقت دل دریاست بیخبر در کنه ذات کس به دلایل نمی رسد
ما بر در دوست بی‌دلایل رفتیم از راه فتادیم و به منزل رفتیم
همه دلایل فرهنگ را به اوست مآب همه مسایل سربسته را ازوست بیان
لمعهٔ مهر ازل تا نفرازد علم ای به دلایل مثل نور شبت مشعلی‌ست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم