گلستان

گلستان واژه‌ای فارسی است که به معنای باغ گل یا محل رویش گل‌ها می‌باشد و به محلی گفته می‌شود که در آن گل‌ها به وفور وجود دارند.

کاربردهای مختلف کلمه

ادبیات: گلستان همچنین به عنوان یکی از آثار مشهور ادبیات فارسی، نوشته سعدی شیرازی، شناخته می‌شود. این کتاب شامل مجموعه‌ای از حکایات و داستان‌های اخلاقی و اجتماعی است که به زبان شیرین و نثر زیبا نوشته شده است.

نام مکان‌ها: گلستان به عنوان نام چندین مکان و منطقه نیز استفاده می‌شود، به ویژه در ایران و کشورهای فارسی‌زبان. این نام می‌تواند به پارک‌ها، باغ‌ها، یا مناطق طبیعی اشاره داشته باشد که به خاطر زیبایی و وجود گل‌های مختلف مشهور هستند.

نماد زیبایی و آرامش: گلستان به‌طور کلی نمادی از زیبایی، آرامش و طبیعت است. در ادبیات و هنر، باغ گل‌ها به عنوان مکانی برای تأمل و لذت از زیبایی‌های طبیعی توصیف می‌شود.

فرهنگ معین

(گُ لِ ) (اِ. ) باغ گل، باغی که در آن گل - های گوناگون پرورش می دهند، گلشن.

فرهنگ عمید

جایی که درخت و بوتۀ گل بسیار باشد، گلزار، گلشن. &delta، در شعر گاهی به جهت ضرورت گُلسِتان می گویند: گل دگر ره به گلسِتان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی۱: ۱۹ ).

فرهنگ فارسی

مقر پادشاهان قاجار در تهران واقع بین خیابانهای ناصر خسرو و بوذر جمهری... که اکنون مراسم سلام رسمی در جشنها در آنجا انجام میگیرد.
جائی که درخت وبوته گل بسیارباشد، گلزار، گلشن، گلستوهم گفته شده
( اسم ) ۱ - جایی که در آن گل بسیار باشد گلزار: شاه چو دل بر کند ز بزم گلستان آسان آرد بچنگ مملکت آسان. ۲ - جایی که در آن گل سرخ بسیار روییده. ۳ - یکی از ادوار ملایم موسیقی قدیم.
دهی است از بخش حومه شهرستان نائین.

فرهنگ اسم ها

اسم: گلستان (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: golestān) (فارسی: گلستان) (انگلیسی: golestan)
معنی: گلزار، گلشن، جایی که در آن گل های بسیار و گوناگون پرورش می دهند، ( اَعلام ) ) کتاب فارسی از سعدی، شامل حکایتهایی به نثر همراه با شعر، غالباً با نتیجه گیریهای اخلاقی [تألیف در هجری]، از مؤثرترین کتابها در شکل گیری نثر فارسی از قرن به بعد، ) استانی در شمال ایران، در جنوب غربی دریای خزر

دانشنامه آزاد فارسی

نوشتۀ سعدی شیرازی، در ۶۵۶ق، کتابی، به نثر آمیخته به نظم فارسی، در حکمت عملی و ادبیات پندآموز و مجموعه ای از حکایت ها و کلمات قصار. سعدی این کتاب را به نام سعد بن ابوبکر زنگی، در یک دیباچه و هشت بابِ در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت و در آداب صحبت، تدوین کرده است. نثر گلستان مسجع ساده، با پرهیز از لغات و اصطلاح های مهجور و رعایت نهایت ایجاز در کلام و اعتدال در سجع و کاربرد زبان طبیعی و بی تکلف نثری است و از این نظر بهترین نمونۀ نثر فارسی به شمار می رود. پرهیز سعدی از تصنع چنان است که اگر کلام اقتضای سجع نکند به کار نمی برد و از این رو نثر گلستان را نمی توان مسجع به معنای متداول آن دانست. ویژگی بارز دیگر نثر گلستان آهنگین بودن آن است. گلستان از همان روزگار سعدی مقبولیت عام یافت و قرن ها کتاب درسی فارسی زبانان و علاقه مندان به فارسی در هند و آسیای صغیر و بالکان و ایران شد. در گلستان، به خلاف بوستان، نظام فکری و اخلاقی منسجمی نمی توان یافت و احکام متناقض در آن دیده می شود و برخی حکایت ها با عنوان بابی که در آن آمده تناسبی ندارند و در مواردی نیز میان شعرها و مطالب پایانی حکایت ها پیوندی استوار برقرار نیست. گلستان را باید با معیار هنر کلامی و خلاقیت های سبکی ارزیابی کرد، نه با معیار کتاب های اخلاقی و رساله های فلسفی. از این گذشته، سعدی در نقل حکایت ها، داوری ها و باورهای موافق و مخالف را با قدرت و شیوایی یکسانی گزارش می کند و به همین سبب نباید همۀ این دعاوی را برخاسته از عقیدۀ باطنی او دانست. هنر تقلیدناپذیر سعدی در گلستان بارها نویسندگان را به نوشتن چنین کتابی برانگیخته است که از آن میان می توان به بهارستان جامی، پریشان قاآنی و نگارستان کمال پاشا اشاره کرد، اما هیچ یک از آن ها را نمی توان با گلستان سنجید. از گلستان بیش از ۴۰۰ جمله و بیت ضرب المثل شده است. شرح های بسیاری از این اثر، به فارسی (به قلم سراج الدین علی خان آرزو)، ترکی (شرح سودی) و عربی، و ترجمه های فراوانی از آن به زبان های اروپایی، ازجمله فرانسوی (برای نخستین بار، در ۱۶۳۴، به قلم آندره دوریه)، انگلیسی، آلمانی، روسی، هلندی و لاتینی، در دست است. ترجمه های گلستان به زبان های اروپایی بر آثار نویسندگانی چون آندره ژید، گوته، ولتر و لافونتن تأثیر مستقیم داشته است. گلستان بارها، چه مستقلاً چه ضمن کلیات سعدی، در ایران، اروپا، هند و آسیای صغیر و بالکان به چاپ رسیده که معروف ترین آن ها در ایران چاپ عبدالعظیم قریب (۱۳۱۰ش) و محمدعلی فروغی (۱۳۱۶ش) و غلامحسین یوسفی (۱۳۶۸ش) است.

ویکی واژه

باغ گل، باغی که در آن گل‌های گوناگون پرورش می‌دهند، گلشن، گلزار.

جملاتی از کلمه گلستان

نیست ممکن راه یابد در گلستانش نسیم گرچنین دل در خم آن زلف و کاکل بشکند
قد چو سرو بستانست چهره چون گلستانست لب شراب مستانست مایة بهارست این
هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می‌توانم زد نوای عندلیبی در گلستان می‌توانم زد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم