گزیت

واژه‌ی گزیت از جمله لغات کهنی است که ریشه در زبان‌های آرامی دارد و دیرزمانی است که در قلمرو زبان و ادبیات فارسی جاودانه شده است. بر پایه‌ی مستندات تاریخی، از جمله آنچه در هرمزدنامه (صفحه ۱۴) و فاب (جلد ۱، صفحه ۲۲۴) آمده و نیز با استناد به حواشی دکتر معین بر برهان قاطع، این واژه معرب‌شده‌ی جزیه در زبان عربی است. گزیت در مفهوم تاریخی و اقتصادی خود به نوعی مالیات یا باج سالانه اطلاق می‌شده که حاکمان و فرمانروایان از رعایا و زیردستان خود وصول می‌کردند. این خراج که به‌صورت اموال یا پول نقد دریافت می‌گردید، یکی از منابع درآمدی حکومت‌ها محسوب می‌شد و کارکردی مشابه با مفهوم خراج داشته است. کاربرد این اصطلاح در متون تاریخی و ادبی فارسی، گواه نفوذ و تأثیرپذیری زبان فارسی از زبان‌های همجوار و کهن است. مطالعه‌ی چنین واژه‌هایی نه‌تنها درک بهتری از تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایران ارائه می‌دهد، بلکه بر غنای فرهنگی و پیوندهای زبانی منطقه در ادوار مختلف تاریخ تأکید می‌ورزد.

لغت نامه دهخدا

گزیت. [ گ َ / گ ِ ی َ / گ َ ] ( اِ ) ( معرب آن جزیه است ) از لغت های آرامی است که دیرگاهی است در زبان فارسی درآمده. ( هرمزدنامه ص 14، فاب 1 ص 224 ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). زری باشد که حکام هر ساله از رعایا میگیرند و آن را خراج هم میگویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). گزید:
گزیتش [گشتاسب ] بدادند شاهان همه
به پیشش دل نیکخواهان همه
مگر شاه ارجاسب توران خدای
که دیوان بدندی به پیشش به پای
گزیتش نپذرفت و نشنید پند
اگر پند نشنید از او یافت بند.دقیقی.شه بربرستان و شاهان هند
گزیتش [گشتاسب را] بدادند شاهان سند.دقیقی.گزیتی نهادند بر یکدرم
گزیتی که دهقان نباشد دژم.فردوسی.نهادند روی زمین را خراج
درخت گزیت از پی تخت و تاج.فردوسی.گزیت درست بارور شش درم
به خرماستان بر همین زد رقم.فردوسی. || زری که از کفار ذمی ستانند و آنان را امان دهند. ( برهان ) ( آنندراج ). ( معرب آن جزیه است ). ( جهانگیری ):
گهش خاقان خراج چین فرستد
گهش قیصر گزیت دین فرستد.نظامی.- سرگزیت ( از: سر + گزیت )؛ سرشماری که به طریق جزیه از کفار گیرند:
ذب دفع است و جزیه سرگزیت
قذف و رمی است و شتم و سب خواری.( نصاب الصبیان ).جفای عشق تو برعقل من همان مثل است
که سرگزیت به کافر همی دهد غازی.سعدی ( بدایع ).رجوع به گزیت شود.

فرهنگ معین

(گَ زِ ) (اِ. ) باج و خراج.

فرهنگ عمید

باج و خراج، مالیاتی که مسلمانان از کفار و اهل ذمه می گرفتند، جزیه: گهش خاقان خراج چین فرستد / گهش قیصر گزیت دین فرستد (نظامی۲: ۱۰۸ ).

فرهنگ فارسی

باج وخراج، مالیاتی که درقدیم مسلمانان ازکفارواهل ذمه میگرفتند، گزیدوگزیه هم گفته شده، بعربی جزیه میگویند
(اسم ) ۱ - پولی که پادشاهان و حکام همه ساله از ملوک زیر دست و رعایا میگرفتند: گزیتش نپذرفت و نشیند پند اگر پند نشنید ازو یافت بند. ( دقیقی ) ۲ - وجهی که از کافران ذمی میگرفتند و آنانرا امان میدادند:... شما را در دنیا نیست مگر خواری و بی آبی گزیت از دست و غل بر گردن.

جمله سازی با گزیت

گَهش خاقان خراج چین فرستد گَهش قیصر گزیت دین فرستد
سه دیگر که نزدیک موبد برند گزیت و سر باژها بشمرند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال عشقی فال عشقی فال حافظ فال حافظ فال کارت فال کارت