چشم گشته

لغت نامه دهخدا

چشم گشته. [ چ َ / چ ِ گ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) احول بود. ( فرهنگ اسدی ). احول را گویند. ( برهان ). احول که عبارت از کج نظر باشد. ( آنندراج ). احول و لوچ. ( ناظم الاطباء ). احول و کج بین. ( فرهنگ نظام ):
هجا کرده ست پنهان شاعران را
قریع، آن کور ملعون چشم گشته.عسجدی ( از فرهنگ اسدی ).

فرهنگ معین

( ~. گَ تِ )(ص مف. )احول، کج نظر.

فرهنگ عمید

کج چشم، چپ چشم، کجبین، لوچ، احول: هجا کرده ست پنهان شاعران را / قریع آن کور ملعون چشم گشته (عسجدی: لغت نامه: چشم گشته ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) احول کج نظر لوچ.
کج چشم، چپ چشم، کج بین، لوچ، احول

ویکی واژه

احول، کج نظر.

جمله سازی با چشم گشته

نه چشم گشته‌ای تو و ده گوش گشته جان دردم به شش جهت که تو دمساز هر ششی
نه چشم گشته‌ای تو که بی‌آگهی ز خویش ما را حجاب دیده و دیدار آگهی
گهر را که بر تاج و تخت است امید به راه صدف، چشم گشته سفید
بگرد خاک میگردی ز اسرار ولی از چشم گشته ناپدیدار
همه تن چشم گشته ام ای عشق تا نمائی جمال خود را تو
تا تو باز آئی به دولت او بود ساعت شمر روی گشته چون زریر و چشم گشته چون شمر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
فمبوی
فمبوی
بی عرزه
بی عرزه
فال امروز
فال امروز