پولادخای

لغت نامه دهخدا

پولادخای. ( نف مرکب ) مرد یا اسب قوی و پرزور. آهن خای. صاحب انجمن آرا گوید: کنایه از اسب پرزور باشد و آن را آهن رگ و آهنین رگ نیز گویند. ( انجمن آرای ناصری ). و آهن خای یعنی لجام خای، چه وقتی اسب مستعد دویدن است لجام و دهنه میخاید:
ز آواز او اندر آید ز جای
دل مرد جنگی پولادخای.فردوسی.ز پولادخایان شمشیرزن
کمر بسته بودی هزار انجمن.نظامی.زراجه منم پیل پولادخای
که بر پشت پیلان کشم پیل پای.نظامی.روارو زنان تیر پولادسای
دراندام شیران پولادخای.نظامی.نجنبد ز یأجوج پولادخای
سکندر چو سد سکندر ز جای.نظامی.

فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - مرد قوی. ۲ - اسب دونده و نیرومند.

فرهنگ فارسی

( پولاد خا ی ) ( صفت ) قوی پر زور ( مرداسب ) آهن خای ( وقتی اسب مستعد دویدن است لگام و دهنه را میخاید ): [ ز آواز او اندر آید ز جای دل مرد جنگی پولاد خای. ] ( فردوسی )

ویکی واژه

مرد قوی.
اسب دونده و نیرومند.

جمله سازی با پولادخای

به شهری کجا سست پایان بدند سواران پولادخایان بدند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حق الزحمه
حق الزحمه
ویو
ویو
جسور
جسور
ابوطاهر گناوه ای
ابوطاهر گناوه ای