"به روستایی رفتم و برای بچه ها قصه ای خواندم. سال بعد که به آنجا رفتم یک بچه کاملاً یادش بود که قبلاً چه کتابی خواندیم. گفت: آقای آذری، یادت هست پارسال کتاب «رز به دیدن آقای وینترگارتن میرود[20]» را برایمان خواندی؟
پس بازگشت و به بصره بازآمد و به عبادت مشغول شد تا دیگر سال. پس گفت: اگر پارسال کعبه استقبال من کرد من امسال استقبال کعبه کنم.
ما خرقها همه بفکندیم پارسال جانها دریغ نیست چه جای دو سه قبا »
ز من گسسته مگردان کرامت کرمت که پارسال چنین رفت وعده و میثاق
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ سیاق این آیت عتاب مؤمنانست. میگوید: از پارسال و ازگه که شرف شهیدان بدر شنیدید همه روز شهادت بآرزو میخواستید و میگفتید با پیغمبر که: اگر ما را وقعهای چون وقعه بدر بود، بینی که ما چون جنگ کنیم تا در راه حق شهید شویم؟! «فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ» اینک روز احد بدیدید، آنچه میخواستید.