پاداشت. ( اِ ) جزا و سزا نیکی یا بدی را: و پاداشت را از اینجا جزاگویند. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). و جزا پاداشت باشد اِمّا بخیر و اِمّا بشر. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). || جزای نیکی. ( اوبهی ). ثواب. مثوبة. مقابل بادافراه: موافقان ترا و مخالفان ترا ز مهر و کین تو پاداشت است و بادافراه.معزی نیشابوری.و رجوع به پاداشن شود.
فرهنگ معین
[ په. ] (اِمص. ) نک پاداش.
فرهنگ عمید
= پاداش
فرهنگ فارسی
( اسم ) پاداش ( و این جزا و پاداش بیداد کارانست. ) ( تفسیر ابوالفتوح چاپ قدیم ج ۲ ص ۱۳۷ ) جزا و سزا نیکی و یا بدی را
فرهنگ اسم ها
اسم: پاداشت (پسر) (کردی) معنی: جزا ( نگارش کردی
ویکی واژه
نک پاداش.
جمله سازی با پاداشت
ندانی همی زشت کردار خویش بدانی چو پاداشت آید به پیش
حاجب پاداشت را گو هیچ دل از خود مبر جود شاهنشاه دارد طاقت پاداشتی
مجنون اگر از حلقه زنجیر کشد پای این سلسله را کیست بپاداشته باشد
عشق ز اول علم لغزش پاداشت بلند عذر مستان به لب موج شراب است اینجا
بدان صفت که تو هستی دهند پاداشت سزای کار در آخر همان سزاواریست