وزش

لغت نامه دهخدا

وزش. [ وَ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از وزیدن. وزیدگی باد و این حاصل مصدر وزیدن است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). وزیدن و جریان باد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(وَ زِ ) (اِمص. ) وزیدن، حرکت کردن باد، یا نسیم.

فرهنگ عمید

جنبش هوا.

فرهنگ فارسی

وزیدن جریان باد.

ویکی واژه

soffio
وزیدن، حرکت کردن باد، یا نسیم.

جمله سازی با وزش

دو گل بر آن دو رخ دلفروزش افتاده بسان عارض سیمین‌برانِ گل رخسار
چه پدر ناوک دلدوزش دلدوزهٔ تن چه پسر تیغ جهان‌سوزش سوزندهٔ جان
شب و روزش چنین به اصل و به فرع پرورش میکند به مایهٔ شرع
روشنی کار من جز پی محنت مبین راستی قد شمع جز پی سوزش مدان
چنان ز اهل حرم بانگ شور غم برخاست که سوزشان به دل چرخ پیر، ریخت شرر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
امجق
امجق
پاداش
پاداش
پوزیشن
پوزیشن
فال امروز
فال امروز