هود روستایی است که به بخش بیدشهر شهرستان اوز در استان فارس ایران تعلق دارد. این روستا در شمال شهر اوز و در مسیر ارتباطی اوز به جهرم، در فاصله ۹۲ کیلومتری جنوب شرقی جهرم واقع شده است. هود به عنوان یکی از روستاهای تاریخی ایران شناخته میشود و قدمت بالایی دارد. گفته میشود که در گذشته، این روستا شهری بزرگ بوده است. این روستا دارای ۳۴۷ خانواده و جمعیتی معادل ۱۳۱۴ نفر است که عمدتاً از اهل سنت و پیروان مذهب شافعی، به ویژه امام محمد ادریس شافعی، تشکیل شدهاند. زبان مردم این منطقه فارسی است و به گویش اچمی صحبت میکنند. گویش اچمی، که از زبان فارسی پهلوی به جا مانده و به دوره ساسانیان و پیش از آن مربوط میشود، یکی از هفت ریشه اصلی زبان فارسی کنونی به شمار میآید. به دلیل تفاوتهای قابل توجه آن با زبان فارسی معیار، امروزه به عنوان زبانی مستقل از شاخه زبانهای ایرانی تبار جنوب غربی شناخته میشود. اچمی بیدشهری به عنوان نواده زبان پارسی میانه محسوب میشود و به خاطر حفظ واژگان بسیاری از پارسی میانه، زبانی خالصتر از زبان پارسی مدرن است و هنوز ارتباط نزدیکی با پارسی باستان دارد. بیشتر ساکنان جنوبی استان فارس و هرمزگان به گویش اچمی صحبت میکنند. این گویش از خانواده گویشهای فارسی و متعلق به شاخه جنوب غربی زبانهای ایرانی است. نام اچمی از واژه اچم به معنای برویم یا میروم گرفته شده است که به دلیل استفاده مکرر از این کلمه در میان دیگر فارسیزبانان شناخته شده است. گویش اچمی در مناطق مختلف جنوب به شکلهای متنوعی بروز میکند و تفاوتهای عمدهای در تلفظ واژگان دارد. این گویش شامل لهجههای متعددی است. اگرچه به زبان ساکنان لارستان لاری گفته میشود، اما این زبان در نقاط مختلف این منطقه تنوعهای گوناگونی دارد که بیشتر این تفاوتها در تلفظ واژگان مشهود است. زبان لارستانی شامل چندین لهجه است: لاری، فرامرزی، بشکردی، کوخردی، خنجی، اسیری، اوزی، جناحی، گودهای، گراشی، فیشوری، فداغی، بیخهای و بستکی. در بسیاری از مناطقی که به این گویش صحبت میشود، واژگان خاصی نسبت به سایر مناطق اطراف به کار میرود که در برخی موارد تحت تأثیر زبانهای هندی، انگلیسی، پرتغالی و عربی قرار دارد، که این امر ناشی از ارتباطات گسترده مردم این نواحی است.

هود
لغت نامه دهخدا
هود. ( ع اِ ) جهودان. ( منتهی الارب ). یهود، و گفته اند ج ِ هائد است و سپس یهود رابدان خوانده اند و بر این پایه لفظ عربی است. اما نیز گفته اند که مانند الفاظی چون نوح و لوط از زبانهای دیگر به عربی وارد شده است و بعید نیست که در این معنی مخفف «یهود» باشد به حذف یاء. ( اقرب الموارد ).
هود. [ هََ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ هَوَدَة. ( منتهی الارب ). رجوع به هودة شود.
هود. [ هََ ] ( ع مص ) توبه کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پشیمان شدن. ( منتهی الارب ). || به حق بازگشتن. || جهود شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هود. ( اِخ ) نام سوره یازدهم از کلام اﷲ مجید که شامل 123 آیه است.
هود. ( اِخ ) دهی است از دهستان بیدشهر شهرستان لار. دارای 489 تن سکنه، آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و صیفی و کار دستی مردم آنجا گلیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
هود. ( اِخ ) هودبن شالخ بن ارفحشدبن سام بن نوح. این نسبی است که مؤلف حبیب السیر برای او ذکر کرده و نام پدرش را مؤلف منتهی الارب عابر نوشته است. اصطخری نوشته است که قبر این پیامبر در حضرموت است. ( یادداشت مؤلف از مسالک اصطخری ). پیامبری است که مطابق آیه 65 سوره اعراف بر قوم عاد فرستاده شده است. ابواسحاق نیشابوری نویسد: «این عادیان مردمانی بودند بلندبالا و ضخیم و اصل ایشان از زعورا بود از مرحاش داماد نوح علیه السلام و مسکن ایشان به ناحیت یمن بود تا به شام. و کافر گشته بودند تا آنگاه که حق تعالی هود را به ایشان فرستاد به رسالت، و ایشان بت پرست بودند و بتان کرده بودند از سنگ کنده شصت ارش به کوه اندر. و هود علیه السلام هم از میان ایشان بود و از دختر نوح بود که نامش زینا بود. ایشان را چهل وهفت سال دعوت کرد،نگرویدند و معجزات می نمود نپذیرفتند... و گویند پیش از رسالت با ملک ایشان دوستی داشت و گویند با ایشان انبازی داشت به تجارت، و انباز را به لغت یمن برادرگویند. در قرآن هود برادر قوم عاد خوانده شده است. هود گفت: یا قوم اعبدوا اﷲ. گفت: مکنید که عذاب آید شما را. گفتند: چه عذاب آید ما را؟ و ما بدین قویی، و خانه های ما بدین قویی، و خانه های ما در کوه است. هرچند پند داد نپذیرفتند و گفتند: تو ما را برهانی بنمای بی حجتی و معجزه ای درست نیاید. ما به گفتار مجردروی از خدایان خویش نگردانیم و به تو نگرویم. آنگاه گفتند نکشیم تو را و در بلا اندازیم تو را که تو خویشی و پیوسته ای ما را ولیکن بر تو می ترسیم از خدایان ما که تو را بلا رسانند... هود گفت که من توکل بر خدای کرده ام ( قرآن 54/11 و 56 )... آنگاه گفت: هرچه بتوانید کردن بکنید... شما قول ناصحان را درست ندارید. چون فرمان نکردند و هلاک ایشان نزدیک شد، آنگاه قصد هود کردند به جفا کردن و آزردن. هود دعا کرد، اجابت آمد. چون اثر عذاب بدیدند بگریختند و به دشت بیرون شدند. باد بر ایشان غلبه کرد. پایها بر زمین زدند و دو ارش بر زمین فروبردند گفتند: اکنون باد با ما چه تواند کردن ؟... هفت هشت شب باد بر سر ایشان می جست و همه از سرما خشک شدند و ساقهاشان به زمین بماند. پس چون هلاک شدند، آن تنی چند که گرویده بودند به سلامت بیرون ماندند و آن مالها مانده بود، همه بسوخت و چهارپایان خشک شدند. پس از آن هود بیست وهفت سال بزیست آنگاه بمرد و آن گروه که مسلمان بودند از بقیت عادیان سوی عجم رفتند. و عجم سام بن نوح را بود به یک روایت. و در تفسیر گویند به یمن افتادند و گویند که یمن و زمین کنعان از نسل ایشان بود. و از پس هود و عاد به دویست سال ملک تعالی صالح را به ثمود فرستاد». ( قصص الانبیاء چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 40-42 ):
فرهنگ معین
[ انگ. ] (اِ. ) وسیله ای که برای تهویة هوای آشپزخانه در بالای اجاق خوراک پزی تعبیه شود، هوابر. (فره ).
(اِ. ) = هوده: آتشگیره.
فرهنگ عمید
۱. لتۀ سوخته که روی سنگ آتش زنه بگذارند و چخماق بزنند تا آتش بگیرد، آتش گیره.
۲. جامه ای که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد.
فرهنگ فارسی
( اسم ) کهنه ای که بربالای سنگ آتش زنه نهند وچخماق بر آن زنند تا آتش گیرد.
توبه کردن پشیمان شدن
فرهنگ اسم ها
معنی: نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم
دانشنامه آزاد فارسی
(جمع هائد از مصدر هَ وَ دَ، به معنای پشیمان شدن، یهودی شدن؛ نیز، به عقیدۀ برخی فرهنگ نویسان، مخفف واژۀ یهود) در قرآن، نخستین پیامبر از پنج پیامبر قوم عرب، پیامبر قوم عاد. در قرآن از رسالت هود و سرگذشت قومش سخن رفته (اعراف، ۶۵ـ ۷۲؛ هود، ۵۰ـ ۶۰؛ شعراء، ۱۲۳ـ ۱۳۹؛ الحاقه، ۴ و ۶). همچنین یازدهمین سورۀ قرآن «هود» نام دارد (← هود،_سوره). برخی مفسران قرآن او را با عابر، مؤسس قوم عبری (یهود) یکی دانسته اند. حضرت هود با عده ای بسیار از منکران مواجه شد و عدۀ کمی از او پیروی کردند. خداوند قوم هود را عذاب کرد تا آن جا که سه سال دچار قحطی و خشکسالی شدند. عده ای از مردم برای درخواست باران، به مکه رفتند و به درخواست آنان طوفانی عجیب برپا شد و تمام قبیله، جز هود و پیروانش، هلاک شدند. قبر هود را نزدیک چاه برهوت، در حضرموت و نیز در مسجد اموی دمشق و معروف تر از همه در خانۀ کعبه دانسته اند.
ویکی واژه
هوده: آتشگیره.

جملاتی از کلمه هود
ز خواستن به همه حال ننگ باید داشت اگر بدادن بیهوده جست خواهی نام
در عالم شهود همه مثل بیمثل در دفتر وجود همه فرد انتخاب
کند با قوت سرپنجه در ارحصن یهود چون بخیر ز پی فتح برافراخت علم