هنگامه گیر

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) معرکه گیر.

فرهنگ عمید

کسی که معرکه برپا کند، معرکه گیر.

فرهنگ فارسی

(صفت )کسی که معرکه بر پا کند معرکه گیر ( نقال بازیگر مشعبد مار گیر و غیره ): ای بهر هنگامه دام عشق توهنگامه گیر وی چکیده خون مابر راه ره رورانشان ٠

ویکی واژه

معرکه گیر.

جمله سازی با هنگامه گیر

💡 خویشتن پیش ناکسان و کسان همچو هنگامه گیر و راه‌نشین

💡 بما بر یکی حمله کرد آن سوار بشد راست هنگامه گیر و دار

💡 ما مهره‌ایم و هم جهت مهره حقه‌ایم هنگامه گیر دل شده و هم نظاره‌ایم

💡 بدو عاس گفت ای شه نام دار کنون هست هنگامه گیر و دار

💡 مرغ بهنگام زد نعرهٔ هنگامه گیر کز همه کاری صبوح خوشتر هنگام صبح

💡 نگویم چو هنگامه گیران کابل به هر کاروان کاه و هر کاروانی

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لاشی یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز