هرچند

لغت نامه دهخدا

هرچند. [ هََچ َ ] ( حرف ربط مرکب ) رجوع به ذیل کلمه «هر» شود.

فرهنگ معین

(هَ چَ ) (حر ربط ) اگر چه.

فرهنگ عمید

۱. هرقدر، هراندازه.
۲. (حرف ) اگرچه: هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم / هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم (حافظ: ۶۴۴ ).

فرهنگ فارسی

هرقدر، هراندازه، اگرچه نیزمیگویند
اگرچه: (( گفتند که هرچند این خان. تست اما پادشاه دراین خانه اقامت دارد ) ) یا هرچندبیشتر. هرچه بیشتر هرقدربیشتر. یا هرچند زودتر. هرچه زودتر باندازهای کهممکن است زودتر. یا هرچند که. بااینکه: ( وهرچندکه این ازشمار آن دوگونه اتفاق که یادکردیم نیست. ) ) یاهرچندگاه. بفواصل زمانی:(درهرچندگاه یک بار بدیدن مامی آید )

ویکی واژه

benché
اگر چه.

جمله سازی با هرچند

که هرچند گفتیم ودادیم پند نبد پند ما مر ورا سودمند
ماند در صفحه رخسار تو صائب حیران طوطی از آینه هرچند سخنگو گردد
بگذار تا بنازد بر روی گل دمی هرچند باغبان نبرد ناز عندلیب
تا می‌رود سخن ز قد تو حدیث سرو هرچند راستست ولی دل‌پذیر نیست
ساختار این اردوگاه تا حد زیادی از طراحی بلزک الگو می‌گرفت، هرچند به‌مراتب از آن بزرگتر می‌بود.
هرچند خرد جلوه دهد سامان را از جهل نجات کی دهد نادان را؟
هرچند دعا گویمش او روی بتابد یارب ز دعای منش آخر چه زیانست
گره در طبع نی هرچند افزون ناله رعناتر کمند ما رسایی در خور سامان چین دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس