هرشه

لغت نامه دهخدا

هرشه. [ هََ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) عشقه را گویند و آن گیاهی است که بر درخت پیچد و آن را به عربی حبل المساکین گویند. ( برهان ). لبلاب را گویند. ( جهانگیری ).

فرهنگ معین

(هَ شَ یا ش ) (اِ. ) چنگال.
(هَ ش ) (اِ. ) عشقه، هر گیاهی که به درخت بپیچد.

فرهنگ عمید

۱. عشقه، لبلاب.
۲. هر گیاهی که به درخت بپیچد.

فرهنگ فارسی

(اسم ) چنگال: (( ودندان وسم وهرشهو شیروخایه چون پوست بالایین پوشیدهباشد وچون نباشدنشاید. ) )

ویکی واژه

عشقه، هر گیاهی که به درخت بپیچد.
چنگال.

جمله سازی با هرشه

در جیب صدف گوهرشهوارنماند در دامن مریم دل عیسی ننشیند
در شامگاه ۱۱ اردیبهشت معترضان در مهرشهر کرج، شبانه شعارهای «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» و «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.
بدو گفت خاقان که هرشهریار که ازنیک وبد برنگیرد شمار
میان زهرشه را غرقه کرده ز سر تا پای خود را حلقه کرده
به گفته منابع رادیو فردا و شاهدان عینی، سارینا اسماعیل‌زاده جمعه اول مهر در اعتراضات مردمی در مهرشهر کرج بر اثر ضربات باتون جان باخته است. این گزارش توسط سازمان حقوق بشر ایران مجدد در تاریخ ۱۵ مهرماه تکرار شد و مستند این ادعا، گفتگو با همراهان سارینا در روز حادثه عنوان شد.
هرشه که رخ زپیل نتابید روز رزم در پیش حمله تو چو اندر عِری شه است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هنگام یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز