نیک نامی به معنای داشتن حسن شهرت و خوشنامی است. این ویژگیها نشاندهندهی اعتبار و محبوبیت فرد در جامعه هستند. نیک نام بودن به فرد امکان میدهد که در تعاملات اجتماعی و حرفهای خود موفقتر عمل کند. افرادی که دارای نیک نامی هستند، اغلب به عنوان الگوهایی مثبت شناخته میشوند و دیگران به آنها احترام میگذارند. این امر میتواند تأثیرات قابل توجهی بر روابط شخصی و شغلی فرد داشته باشد و به افزایش فرصتهای او کمک کند. در واقع، نیک نامی نه تنها به اعتبار فرد میافزاید، بلکه میتواند به بهبود کیفیت زندگی او نیز منجر شود.
نیکنامی
لغت نامه دهخدا
جز از نیک نامی و فرهنگ و داد
ز رفتار گیتی مگیرید یاد.فردوسی ( شاهنامه ج 3 ص 19 ).به آسایش و نیک نامی گرای
گریزان شو از مرد ناپاک رای.فردوسی.اگر توشه مان نیک نامی بود
روان مان بدان سر گرامی بود.فردوسی.کس نیابد به هیچ روی و نیافت
نیک نامی به زرق و حیلت و فن.فرخی.به نیک نامی اندر جهان زیاد و مباد
به جز به نیکی نام نکوش در افواه.فرخی.با بردباری طبع او متفق
با نیک نامی جود او مقترن.فرخی.ز بی رنجی نیاید نیک نامی.فخرالدین اسعد.به رنج است آن کش هنرها مه است
نکوکاری و نیک نامی به است.اسدی.بقای سرمد در نیک نامی است به حق
به نیک نامی بادا بقای تو سرمد.سوزنی.حکیم سوزنی ازبهر نیک نامی خویش
چشید آب حیات سخن ز عین حیا.سوزنی.یکی جامه در نیک نامی بپوش
دگر جامه ها را به نیکی فروش.نظامی.جهان نیمی زبهر شادکامی است
دگر نیمه زبهر نیک نامی است.نظامی.چو دوزی صد قبا در شادکامی
بدر پیراهنی در نیک نامی.نظامی.ذره ای گر نیک نامی بایدت
در همه کاری تمامی بایدت.عطار.هوی و هوس خرمنش سوخته
جوی نیک نامی نیندوخته.سعدی.وگر پرورانی درخت کرم
بر نیک نامی خوری لاجرم.سعدی.دگر به خفیه نمی بایدم شراب و سماع
که نیک نامی در کیش عاشقان ننگ است.سعدی.نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.حافظ.خواهم شدن به بستان چون غنچه با دلی تنگ
وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن.حافظ.دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه ای در نیک نامی نیز می باید درید.حافظ.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نیکنامی
بمرد آخر و نیکنامی ببرد زهی زندگانی که نامش نمرد
تا بد نفزاید ز نیکنامی تا نیک نیاید ز بدسگالی