نقره

نقره

نقره، که با علامت شیمیایی Ag شناخته می‌شود، یک عنصر فلزی نرم، براق و سفیدرنگ است. این فلز دارای بالاترین میزان رسانایی الکتریکی در میان تمام عناصر و بیشترین رسانایی گرمایی در بین فلزات است. این فلز به صورت خالص و همچنین به عنوان آلیاژ طبیعی در کنار طلا و دیگر فلزات و در برخی سنگ‌های معدنی یافت می‌شود. عمده تولید نقره در جهان به عنوان محصول جانبی از استخراج مس، نیکل، سرب و روی به دست می‌آید و به عنوان یکی از فلزات گرانبها شناخته می‌شود و کاربردهای آن عمدتاً به دلیل ویژگی‌های خاصش به عنوان یک فلز با ارزش و رسانایی بالا است. در سال‌های اخیر، بیشترین مصرف نقره به ترتیب در صنایع مختلف، به ویژه الکترونیک، ساخت جواهرات و لوازم تزئینی، تولید سکه و مدال، عکاسی و تولید ظروف و لوازم غذاخوری بوده است. همچنین این فلز در ساخت آینه و دوربین، به عنوان کاتالیزور در فرآیندهای شیمیایی، ملغمه پرکردن دندان و تولید برخی سازهای موسیقی نیز کاربرد دارد. علاوه بر این، سکه‌ها و شمش‌های این فلز به عنوان ابزاری برای سرمایه‌گذاری و پناهگاهی امن برای سرمایه به کار می‌روند، زیرا نقره در اکثر مواقع ارزش خود را حفظ می‌کند.

لغت نامه دهخدا

( نقرة ) نقرة. [ ن َ رَ ] ( ع اِ )چاهک پشت خسته خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چاهک هسته خرما. ( ناظم الاطباء ). || چیز اندک،یقال: مااثابه نقرة؛ یعنی پاداش نداد ترا چیزی. و این را جز به نفی استعمال نکنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || واحد نقر است. ( از اقرب الموارد ). به معنی یک بارانگشتک زدن. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نَقر شود.
نقرة. [ ن َ ق ِ رَ ] ( ع اِ ) هر زمین بلند در زمین نشیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).زمین بلندبرآمده در زمین نشیب. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) شاة نقرة؛ گوسپند نقره زده. ( منتهی الارب ). گوسپند مبتلا به بیماری نقر. ( ناظم الاطباء ). تأنیث نَقِر. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نُقَرَة شود.
نقرة. [ ن ُرَ ] ( ع اِ ) گوِ گرد خرد در زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گودی گرد در زمین. ( ناظم الاطباء ). گودال مستدیر کوچک در زمین. گودالچه مستدیر. ( از اقرب الموارد ). ج، نُقَر، نِقار. || مغاکچه بالای پس گردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گودی پس گردن. ( ناظم الاطباء ). منقطع القمحدوة فی القفا. ( بحر الجواهر ) ( اقرب الموارد ): نقرةالقفا؛ مغاک قفا. ( مهذب الاسماء ). || مغاک. مغاکچه. گو. گودال. ( یادداشت مؤلف ). || چاهک و فرورفتگی پشت هسته خرما. ( از اقرب الموارد ). || مغاک چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وقب العین. ( بحر الجواهر ) ( اقرب الموارد ). || سوراخ کون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از بحر الجواهر ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || جای بیضه نهادن مرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). جای تخم گذاشتن مرغ. ( ناظم الاطباء ). ج، نُقَر. || پاره زر و سیم گداخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). قطعه مذاب از طلا و نقره. ( از اقرب الموارد ). زر و سیم گداخته.( مهذب الاسماء ). سیم. فضه. لجین. ( یادداشت مؤلف ).
نقرة. [ ن ُ ق َ رَ ] ( ع اِ ) بیمارئی است در پای یا پهلوی گوسپند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیماری که در پهلوی گوسفند پدید آید. ( ناظم الاطباء ). مرضی است که در پای گاو و گوسفند پدیدآید و آن التواء عرقوبین است. ( از اقرب الموارد ).
نقرة. [ ن ِ رَ ] ( ع اِمص ) مراجعه کلام میان دو نفر. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نقره. مخاصمت در کلام. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(نُ رِ ) (اِ. ) فلزی است سفید رنگ و چکش خور که از معدن به دست می آید.

فرهنگ عمید

فلزی سفیدرنگ، براق، چکش خور، و رسانای قوی حرارت و الکتریسیته که در حرارت ۹۲۴ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود که می توان از آن ورقه های نازک یا مفتول های باریک درست کرد و برای ساختن مسکوکات، ظرف های گران بها، و آب نقره دادن به فلزات به کار می رود و برای محکم تر شدن آن را با مس ترکیب می کنند و به صورت آلیاژ به کار می برند، سیم.
* نقرۀ شاخ دار: سیم شاخ دار، نقرۀ پاکیزه و بی غش، نقرۀ خالص.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - فلزی است درخشنده و براق که بخوبی صیقل پذیر است و بهتر از همه اجسام نور را منعکس میکند. از این رو در ساختمان آینه ها بکار میرود. بعبارت دیگر آینه ورقه بسیار نازکی از نقره است که بوسیله یک صفحه شیشه یی نگهداری میشود. وزن مخصوص نقره ۱٠/۵ است و در حرارت ۹۶٠ درجه ذوب میگردد و در ۲٠٠٠ درجه میجوشد و بهتر از همه فلزات حرارت و برق را هدایت میکند. نقره از مس نرم تر و از طلا سخت تر است. نقره خالص بر اثر ناخن خط بر میدارد علامت وزن اتمیش در حدود ۱٠۸ است. نقره بسیار چکش خوار و قابلیت تورق آن نیز زیاد است تا آنجا که ورقه هایی بضخامت ۳/۱٠٠٠ میلی متر از نقره میتوان ساخت و همچنین قابلیت مفتول شدنش بسیار است بطوریکه با ۱/۱٠٠ گرم نقره میتوان مفتولی بطول ۲۶٠ متر تهیه کرد. نقره در برابر عوامل شیمیایی بخوبی مقاومت میکند و همیشه یک ظرفیتی است و میل ترکیبی آن بسیار کم است. اکسیژن و بخار آب بر آن اثری ندارند. از اسیدهای سرد و رقیق تنها اسید سولفید ریک بر نقره اثر میکند و جوهر شوره نیز بدون حرارت بر نقره اثر دارد. نقره با هالوژن ها و گوگرد نیز ترکیب میشود. بازها بر نقره اثری ندارند. در ترکیب جوهر شوره و نقره نیترات نقره و بخار اکسید ازت حاصل میشود در صنعت نقره برای تهیه وسایل مختلف و آب نقره کاری و آینه سازی بکار میرود ( در آینه سازی ممکنست از ورقه های بسیار نازک نقره یا احیائ املاح نقره و یا تجزیه الکتریکی املاح نقره استفاده کرد ). چون نقره خالص نرم است و بزودی تغییر شکل میدهد برای اینکه بتوانند آنرا در موارد مختلف بکار برند از آن آلیاژهایی با مس تهیه میکنند. عیار سکه معمولا ۹٠ نقره و بقیه مس است. مهمترین مواد معدنی نقره سولفور نقره یا آرژیروز و کلرور نقره یا نقره شاخی است سیم:... و اصناف ظروف واوانی نقره و زر پیشکشی چند بموقف عرض رسانید. ۲ - چاهک. ۳ - چاهک پس گردن انسان در منتهای موی سر: وان سوختگی بدستهاشان نقره شده نقره قفاشان. ( تحفه العراقین ) ۴ - ( صفت ) خالص سره: بهر آنست این ریاضت وین جفا تا بر آرد کوره از نقره جفا. ( مثنوی ) یا نقره خام. سیم خالص بی غش. یا نقره زر خرید. آسمان نقره گون ( که خریدار زر خورشید است ): هوسهای این نقره زر خرید بسا کیسه کز نقره و زر خرید. ( نظامی ) یا نقره باهن رسیدن. از نیکی ببدی و از فراغت بریاضت و از خوشی بغم رسیدن.
فلزی قیمتی سپید رنگ که از جهت ارزش پس از زر قرار دارد. سیم خالص گداخته که انفغده نیز گویند.

فرهنگ اسم ها

اسم: نقره (دختر) (فارسی) (تلفظ: noqre) (فارسی: نقره) (انگلیسی: noghre)
معنی: فلزی سفید رنگ و گران بها، ( از سغدی ) ( در شیمی ) فلزی گران بها، نرم، و سفید با جلای فلزی که در ساختن زیور آلات، آینه و، بکار می رود، سیم، آینه و بکار می رود، نرم و سفید که در ساختن زیورآلات، آینه، و به کار می رود

جملاتی از کلمه نقره

غربال به کف نقرهٔ خواب‌آور مهتاب تا عطسهٔ مستان سحر بیخته بودیم
نبات زرین گردد ز آب چون نقره زمین حواصل پوشد ز ابر چون سیماب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم