نشگون

لغت نامه دهخدا

نشگون. [ ن ِ ] ( اِ ) قرص. قرض. وشگون. نشکون. نشکنج. نخجل. رنج رساندن به کسی با فشردن قسمتی ازگوشت تن او میان ابهام و سبابه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) نک. نشکنج.

فرهنگ عمید

عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت، نخجیل، نخچل، نیلک.

فرهنگ فارسی

نشگنج
( اسم ) عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. ( عنصری.لفااق.۵۶ )

جمله سازی با نشگون

به ضرب ناخن و دندان و نشگون کشیدش تن بسان لاله در خون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیت یعنی چه؟
هیت یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز