نردبان

نردبان

نردبان وسیله‌ای است که از دو قطعه چوب یا فلز بلند و عمودی تشکیل شده و در فاصله‌های مشخصی از هم، قطعات افقی قرار داده شده‌اند. این ساختار به افراد کمک می‌کند تا از دیوارها، درختان و سایر سطوح بالا بروند. آن ها ابزارهای ساده‌ای برای دسترسی به ارتفاعات و سطوح بالاتر هستند و اگر به درستی از آن‌ها استفاده و نگهداری شود، می‌توانند سال‌ها مورد استفاده قرار گیرند. این ابزارها از مواد اولیه مختلف و در طراحی‌های گوناگون ساخته می‌شوند و در اندازه‌ها و اشکال متنوعی در دسترس هستند و در صنایع مختلف کاربردهای متفاوتی دارند.

لغت نامه دهخدا

نردبان. [ ن َ ] ( اِ ) نردبام ( شیرازی ). نوردبان ( اصفهانی ). کردی دخیل: نردووان، ( درجه، نردبان )، نردوآن، اردوان، گیلکی دخیل: نردبام، تهرانی: نوردبون، در اراک: نردونگ، ظاهراً از:نرد ( نورد ) + بان ( = بام ). دو چوب یا آهن عمودی که در میان آنها به فاصله ها چوبهائی افقی کار گذاشته باشند و برای بالا رفتن از درخت و دیوار و امثال آن به کار رود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). ترجمه درجه است و به معنی زینه باشد اعم از چوب و غیر چوب. ( برهان قاطع ). و اصل در آن نوردبام بود که راه بام به آن نوردیده می شود. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). دو چوب بلندی که در میان آنها به فاصله ها چوب ها مانند پله های پلکان کار گذاشته شده و در بالا رفتن از درخت و دیوار و جز آنها استعمال می شود. ( از فرهنگ نظام ). زینه. ( غیاث اللغات ). پله. درجه. مرتبه. زینه، خواه از چوب باشد یا جز آن. ( ناظم الاطباء ). سُلَّم. ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). معراج. ( منتهی الارب ) ( دهار ). اُدْرُجّة. دَرَجة. دُرْجة. دُرَجّة. مِرقاة. مَرقاة. ( از منتهی الارب )

فرهنگ معین

(نَ دَ ) (اِ. ) = نردبام: دو چوب یا دو قطعة فلزی بلند عمودی که در میان آن ها به فاصلة معین چوب ها یا قطعات فلزی افقی کار گذاشته و توسط آن از دیوار، درخت و غیره بالا روند، زینه.

فرهنگ عمید

پلکان چوبی.

فرهنگ فارسی

پلکان چوبی، نوردبان، ونوردبام، بام نورد
۱ - دوچوب یادوقطعه فلزبلندعمودی که درمیان آنهابفاصله معین چوبهایاقطعات فلزی افقی کارگذاشته اندوبتوسط آن ازدیواردرخت وغیره بالاروندویاببام خانه بر آیندزینه. یانردبان فلزی.نردبانی که ازفلز ساخته شده.۲ - زینه ای که درجنگهای قدیم برای بالارفتن ازحصاربکارمیبردند: خرک ومنجنیق ونردبان وغیره... یانردبان درراه نهادن (افکندن ).( اسم ).دراثنای راه باهمراهان سخن گفتن تامسافت بی تعب طی شود: مکن عمررادرخموشی تباه زگفتارنه نردبانی براه. ( طالب آملی فرنظا. )

جملاتی از کلمه نردبان

چون درآمد به ساق عرش فراز نردبان ساخت از کمند نیاز
چو یابد نردبان بر چرخ شادی ز غم چون چرخ پشتش خم نگردد
علم دین بام گلشن جانست نردبان عقل و حس انسانست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم