نامیده

لغت نامه دهخدا

نامیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) موسوم. ( یادداشت مؤلف ). || مترجم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - اسم داده موسوم. ۲ - ترجمه شده مترجم.

جمله سازی با نامیده

نیز گویند، آن را از آن روز جمعه نامیده اند که مردمان در آن روز بهر نماز گرد شوند.
شیخ زد طعنه که آشفته سگ کوی علی‌ست شُکر شد نامیده بر نامی که من می‌خواستم
از سیم یکی خرمن بنهفته به پیراهن نامیده مر او را تن، از بیم گدایانش
راحت آبادی که مردم جنتش نامیده‌اند بی‌تکلف این سخن غیر از لب نگشوده نیست
جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در گر بدست، ایشان بدین نامم چرا نامیده‌اند
بار اندوه فنا را زندگی نامیده‌ایم شمع جای سر بریدن می‌کشد بر گردنش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل