مواظب

مواظب

مواظب یعنی کسی که مراقب و نگهبان است. این واژه به فردی اشاره دارد که با دقت و توجه به اطراف، اشیا، یا اشخاص توجه دارد تا سلامت آنها حفظ شود. مثلا وقتی می گوییم مواظب خودت باش یعنی مراقب خودت باش تا مشکلی پیش نیاید.

لغت نامه دهخدا

مواظب. [ م ُ ظِ ] ( ع ص ) پیوسته در کار. ( ناظم الاطباء ). مواکظ. مداومت کننده. ( از یادداشت مؤلف ). مشغول و ملازم و پیوسته در کار و ثابت و پایدار و متوجه ومراقب. ( ناظم الاطباء ). مشرف. مراقب. بر کاری دایم ایستاده. ( یادداشت مؤلف ). معاود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(مُ ظِ ) [ ع. ] (اِ فا. ) نگهبان، مراقب.

فرهنگ عمید

کسی که پیوسته به کاری یا امری رسیدگی و مراقبت کند، مراقب، نگهبان.

فرهنگ فارسی

مراقب، نگاهبان، کسی که پیوسته بکاری یاامری رسیدگی ومراقبت کند
( اسم ) مراقب نگهبان متوجه جمع: مواظبین.

ویکی واژه

attento
نگهبان، مراقب.

جملاتی از کلمه مواظب

یکی بر سوزش جانم مواظب یکی برشورش عیشم موکل

لوسیفر با درخواست او موافقت می‌کند ولی به او می‌گوید مواظب خودش باشد چون نمی‌خواهد او را از دست بدهد، پرلی که حالا اجازه عبور از دریاچه را یافته به خانه کنار دریاچه می‌رود اما افرادش توسط ضربه اسب به داخل دریاچه یخ می‌افتند و می‌میرند و خود او هم در درگیری با پیتر می‌میرد، سپس پیتر ابی را را به روی تخت می‌برد و با معجزه درونی خود او را نجات می‌دهد.

شالوده فرهنگ و میراث فرهنگی ارمنی‌های لهستان مبتنی بر تلاش‌های کاردینال ژوزف گلمپ پیشوای حوزه اسقفی ارمنی‌های کاتولیک لهستان است که در هفتم آوریل ۲۰۰۶ از کتاب‌ها، نقاشی‌ها، آثار مذهبی که از خطر از میان رفتن هنگامی که از کلیساهای ارمنی واقع در قسمت‌های پیشین شرقی لهستان که تحت تسخیر شوروی‌ها در طی جنگ جهانی دوم بود مواظبت نمود.

مواظب باش تا قبل از اینکه من به صورت سندک (فردی که در مراسم ختنه کودک را نگه می‌دارد) ظاهر شوم او را ختنه نکنی".

اواخر پاییر بدلیل وجود حیوانات وحشی زمان مناسبی برای رفتن به آبشار نیست. پس مواظب باشید.
بر ضعف تنم قضا موکل بر سوز دلم قدر مواظب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم