مفهوم

مفهوم

مفهوم به عنوان یک اصل کلیدی در فرآیندهای مختلف فکری و عملی شناخته می‌شود. در واقع، مفهوم به ما کمک می‌کند تا اطلاعات و تجربیات خود را سازماندهی کرده و به درک بهتری از آن‌ها دست یابیم. این اصل، به ویژه در علوم انسانی و اجتماعی، به عنوان ابزاری برای تحلیل و تفسیر پدیده‌ها به کار می‌رود. به عبارت دیگر، مفهوم به ما اجازه می‌دهد تا روابط میان عناصر مختلف را شناسایی کرده و آن‌ها را در قالب الگوهای مشخص قرار دهیم. از سوی دیگر، در دنیای پیچیده کنونی، تعامل میان مفاهیم مختلف و تغییرات در درک آن‌ها، به ویژه در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. ما با این چالش روبه‌رو هستیم که چگونه می‌توانیم مفاهیم را به طور مؤثر منتقل کنیم و از آن‌ها برای ایجاد ارتباطات معنادار بهره ببریم. در این راستا، توانایی درک و تفسیر مفاهیم به ما این امکان را می‌دهد که به تفکر انتقادی پرداخته و به تحلیل عمیق‌تری از وضعیت‌های مختلف برسیم. بنابراین، مفهوم به عنوان یک ابزار تحلیلی، نقشی اساسی در پیشرفت دانش و فهم انسان ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

مفهوم. [ م َ ] ( ع ص، اِ ) دانسته شده. به دل دریافته شده. ( از آنندراج ). دانسته.دریافت شده. ( از ناظم الاطباء ). دریافته. شناخته شده. دانسته. ج، مفاهیم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مفهوم شدن؛ فهمیده شدن. دانسته شدن: شرایط آن از این معنی که یاد کرده شد مفهوم می شود. ( اوصاف الاشراف ص 21 ).
- مفهوم کردن؛ فهمیدن. دریافتن:
همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کردمفهوم.سعدی ( کلیات چ مصفا ص 533 ).- مفهوم گشتن ( گردیدن )؛ فهمیده شدن. دریافته شدن. دریافته شدن. دانسته شدن:
حجت آن است که روزی کمری می بندد
ورنه مفهوم نگشتی که میانی دارد.سعدی.به زبان پارسی چیزی می گوید که مفهوم ما نمی گردد. ( گلستان ).
|| مضمون. مقصود. مراد. معنی. آنچه در دل و در ضمیر باشد. مضمر. || معلوم. || آنچه به فهم و ادراک درآید. ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح منطق ) منطقیان در هر کلی دو امر تشخیص داده اند که عبارتند از: مفهوم و مصداق. مفهوم، عبارت از: مجموع صفات مشترکی است که معنی کلی از آنها تشکیل گردیده است، مانند «جسم نامی و حساس و ناطق » که بر روی هم مفهوم انسان رابه وجود می آورد. مصداق، به همه افرادی گفته می شود که می توانند تحت عنوان آن کلی قرار گیرند، چنانکه پرویز و حسن و تقی و ایرانی و اروپائی. مفهوم و مصداق نسبت معکوس دارند به این معنی که هرچه مفهوم غنی تر وپرمعنی باشد مصداق محدودتر خواهد بود و بالعکس، چنانکه مفهوم انسان غنی تر از مفهوم حیوان است زیرا بایدبر مفهوم حیوان ( جسم نامی حساس ) ناطق اضافه شود تا مفهوم انسان به دست آید، لیکن مصداقش از آن کمتر است زیرا سگ و اسب و مرغ و ماهی... را شامل نیست. ( مبانی فلسفه تألیف سیاسی ص 222 ). || ( اصطلاح اصول ) نزد اصولیان خلاف منطوق است و عبارت از امری است که لفظ دلالت بر آن کند نه در محل نطق، مانند مفهوم شرط: «ان جائک علی فاکرمه » که مفهوم آن می شود؛ اگر علی نزد تو نیامد اکرامش مکن. بحث است که آیا مفهوم حجت است یا نه، یا جملات شرطیه، وصفیه، عدد و غایت را مفهوم هست یا نه، و پس از آنکه مفهوم هست حجت است یا نه، مفهوم اگر مفید همان حکم منطوق بود، نهایت با شدت و قدرت زیادتر و یا با اولویت آن را مفهوم موافق گویند، مانند «ولا تقل لهما اف »؛ یعنی به پدر و مادر خود کلمات زجر و ضجرت آمیز مگویید. و مفهوم آن این است که آنها را به طریق اولی ناسزا نگویید و مضروب مکنید. و مفهوم مخالف آن است که مفید حکمی مخالف با حکم منطوق باشد، چنانکه در مثال بالا گذشت. مفهوم موافق را لحن خطاب و فحوای خطاب هم گویند. در اینکه مفهوم شرط حجت است اختلاف است و فرقی نیست بین آنچه بعد از ادوات شرط باشد یا آنچه صریحاً یا تضمناً دلالت بر تعلیق کند و در اینکه مفهوم غایت حجت است نیز حرف است،عده ای آن را حجت دانند. مثلاً جمله «اتموا الصیام الی اللیل » یا «صوموا الی اللیل » و «لاتقربوهن حتی یطهرن » در اول و دوم مفید این است که شب باید افطار کرد و مثال سوم مفید است که پس از پاکی می توان مضاجعت کرد. و همین طور است بحث در مفهوم صفت، مثل «الامیر زید و الشجاع عمرو» که تقدیم صفت افاده حصر کرده است و در اصل «زید امیر» بوده است و عدول کرده است از ترتیب طبیعی برای افاده حصر و همین طور است در مفهوم القاب، مانند آنکه گفته شود «اکرموا عیسی رسول اﷲ» در صورتی که کلمه رسول لقب او شده باشد که از آن چیزی فهمیده نمی شود، یعنی القاب مفهومی ندارند و همین طور است مفهوم اعداد، مثل «اًن تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر اﷲ لهم » و مفهوم وصف مانند «اکرم کل رجل عالم » و «فی سائمة زکوة» و«ربائبکم اللاتی فی حجورکم » و «البیعان بالخیار ما لم یفترقا» و «لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء اًن أردن تحصناً». محققان اصولیان گویند مفهوم شرط و وصف حجت است و غایت و عدد و حصر را مفهوم نیست و عده ای کلیه مفاهیم را حجت می دانند و برعکس. ( فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ). مقابل منطوق است، منطوق یک کلام عبارت است از معنی آن که در زمان تکلم به الفاظ آن کلام بلافاصله و بدون تفحص و تفرس ذهن در خاطر شنونده خطور می کند. گاهی این معنی پس از خطور در ذهن نردبان وصول به معنی دیگر همان کلام است و آن را مفهوم نامیده اند، چنانکه در ماده 24 قانون مدنی می گوید: «هیچکس نمی تواند طرق و شوارع عامه و کوچه هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید». اولاً منطوق عبارت است از: کوچه ای که آخرش مسدود نیست قابل تملک نیست. ثانیاً مفهوم عبارت است از: کوچه ای که آخرش مسدود است قابل تملک است. هر عبارتی منطوقی دارد ولی لازم نیست که حتماًمفهوم هم داشته باشد چنانکه ماده قانون مدنی که می گوید: «هیچکس نمی تواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد» فقط منطوق دارد و مفهوم ندارد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) فهمیده شده، درک شده، قابل فهمیدن.

فرهنگ عمید

آنچه به فهم و ادراک درآید، فهمیده شده، دانسته شده.

فرهنگ فارسی

فهمیده شده، دانسته شده، آنچه به فهم وادراک در آید
۱ - ( اسم ) فهمیده شده دانسته. ۲ - ( صفت ) آنچه که فهمیده و ادراک شود. ۳ - آنچه از لفظ فهمیده شود.از شنیدن لفظی موضوع معنایی بذهن می آید که آنرا مفهوم و مدلول گویند. از آن جهت مفهوم گویند که فهمیده شده و از آن جهت که لفظ یا دال دیگری بر آن دلالت کرده مدلولش خوانند. توضیح فرق مفهوم با مصداق از آن جهت است که مصداق بموجودی خارجی اطلاق می شود که مفهوم بر آن صدق کرده است مثلا: زید عمرو بکر مصادیق مفهوم انسان هستند و آنچه از لفظ انسان بذهن آید مفهوم آن است. بنابراین مفهوم مرحله ایست واسطه بین وجود لفظی و وجود خارجی. خلاصه هر شیئی را چهار مرحله وجودیست بتربیب: وجود لفظی و وجود کتبی و وجود ذهنی و وجود خارجی. مفهوم وجود ذهنی شئ و مصداق وجود خارجی آنست. ۴ - مفهوم مقابل منطوق باشد و آن عبارت است از حکمی که در محل نطق نیست و مقصود مستقیم از لفظ نمیباشد ولی عقل آنرا از کلام در مییابد. مثلا از جمله [ اگر کوشش کنی کامیاب شوی ] عقل چنین میفهمد که بر اثر انتفائ شرط جزا نیز منتفی می شود اگر کوشش نشود کامیابی نیست. این حکمی را که عقل از این کلام استنباط کرده دراصطلاح اصول فقه مفهوم نامند.
مفهوم

جملاتی از کلمه مفهوم

بود اما بودنی علمی و بس حد علم ارچه نشد مفهوم کس
مثل اینجا اگر چه نیک ناید ولی چون محض مفهوم است شاید
سخنی گوی که مفهوم نگردد دهنت ای عزیز دل من دل نتوان داد به هیچ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم