معزول

معزول به معنای جدا شده و دور افتاده از یک چیز یا مکان است. این واژه به وضعیت فرد یا چیزی اشاره دارد که از جمع یا محیط خود کنار گذاشته شده و در انزوا قرار دارد. به عبارتی، معزول بیانگر حالتی است که در آن شخص یا شیء از دیگران جدا شده و به نوعی از ارتباطات یا فعالیت‌ها بازداشته شده است. این مفهوم می‌تواند در زمینه‌های مختلفی از جمله اجتماعی، سیاسی یا حتی شخصی به کار رود و به احساس تنهایی یا جدایی دلالت کند. در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف، معزول بودن ممکن است پیامدهای متفاوتی داشته باشد و بر احساسات و رفتارهای فرد تأثیرگذار باشد.

لغت نامه دهخدا

معزول. [ م َ ] ( ع ص ) یک سوشده و جدا کرده شده. ( آنندراج ). یک سوشده و دورشده و بازداشته شده. ( ناظم الاطباء ): انهم عن السمع لمعزولون. ( قرآن 212/26 )

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) عزل شده، از کاری برکنار شده.

فرهنگ عمید

۱. بیکار، ازکار برکنار شده.
۲. گوشه نشین.

فرهنگ فارسی

ازکاربرکنارشده، بیکاروگوشه نشین
( اسم ) ۱ - یکسو شده جدا شده. ۲ - از کار برکنار شده جمع: معزولین

ویکی واژه

عزل شده، از کاری برکنار شده.

جملاتی از کلمه معزول

از جمله در سال ۱۲۷۵ هجری قمری، هنگامیکه عموزادهٔ او، خانلرمیرزا از حکومت لرستان معزول و به حکومت اصفهان منصوب گردید، حکومت ولایات لرستان و نهاوند را نیز عهده‌دار گردید.
عماد افروغ در روز ۲۶ دی ۱۳۹۰ در برنامه زنده تلویزیونی پارک ملت گفت: «هر فردی از افراد جامعه این حق را دارد که رهبر را استیضاح کند و اگر رهبری نتواند پاسخ مناسب بدهد خود به‌خود معزول است. مشکل اصلی الان شکاف و فاصله میان دولت و ملت است که مدام بیشتر می‌شود».
چشم خراج عشق ستد خون ناب را معزول ساخت عامل دیوان خواب را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال اعداد فال اعداد فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس