معروض

لغت نامه دهخدا

معروض. [ م َ ] ( ع ص ) ظاهر و هویدا شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || عرضه شده. عرض شده. ( ناظم الاطباء ).
- معروض داشتن؛ عرض کردن. ( ناظم الاطباء ). گفتن. عرض کردن. به خدمت بزرگ گفتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- معروض علیه؛ عرضه شده بر آن. آنچه که چیزی را بدان عرضه کنند: و آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض علیه شعر است. ( المعجم چ دانشگاه ص 24 ).
|| درخواست شده و استدعاشده. ( ناظم الاطباء ).
- معروض داشتن؛ درخواست نمودن و استدعا کردن. ( ناظم الاطباء ).
|| تقدیم کرده شده و تسلیم شده. ( ناظم الاطباء ). || پیش آمده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || بیان کرده شده. ( آنندراج ). || نوشته شده و مورخ شده. || شتری که دارای داغ چلیپا باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) عرضه شده، پیش - آمده.

فرهنگ عمید

محل عرضه.

فرهنگ فارسی

عرضه داشته، عرض شده

جمله سازی با معروض

💡 کند شکایت ایام یکبیک معروض بر آستانه آن زر فشان گوهر باش

💡 ایجنابت قبله حاجات ارباب نیاز حاجتی کاینجا رود معروض بی شبهت رواست

💡 شکایت گونه‌ای دارم کنون اما ز صد جزوش یکی معروض می‌دارم گرم معذور می‌داری

💡 چون نقود رشوت از معروض و عارض گشت حاصل بسته دارد هر دو را در بند تعطیل و بطالت

💡 ای شاه پیش ازین معروض داشتم کز فضل بی‌قیاس وز جود بی‌شمار

گودوخ یعنی چه؟
گودوخ یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز