مصوب. [ م ِص ْ وَ ] ( ع اِ ) کفلیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفلیزه. کفگیر.
مصوب. [ م ُ ص َوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تصویب. راستگوی دانسته شده و راستگوی شمرده شده. || مصدق. تصویب شده. تأییدشده. آنچه مورد تأیید و موافقت مقام یاهیأت یا گروهی قرار گیرد: قوانین مصوب مجلس شورای ملی. مقررات مصوب انجمن استادان زبان و ادب پارسی.
(مُ صَ وَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) تصویب شده.
آنچه به راستی و درستی آن حکم داده شده، تصویب شده.
تصویب شده، آنچه که براستی ودرستی آن حکم داده شده
( اسم ) تصویب کننده جمع: مصوبین
آنچه از طرف کسی یا گروهی به تصویب رسیده و تأیید شده است؛ تصویب شده.
💡 وی در سال ۲۰۰۷ آژاکس را بر پایهٔ مصوبه باسمَن ترک کرد.
💡 مقبول از تو طاعت خالق، رضای خلق در آجلت مصوبت و در عاجلت ثنا
💡 برخی معتقدند در شورای عالی انقلاب فرهنگی تعداد اندکی و اقلیت این شورا از این مصوبات حمایت کرده و موافق آن میباشند و اقلیت جمعیت افراد حقیقی و حقوقی این مصوبات را پدیدآورده اند.
💡 این مصوبات از سوی مجلس شورای اسلامی و نیز جمعیت فراوانی از فرهنگیان، دانش آموزان، والدین آنان و کنشگران و فعالان حوزه کنکور مورد مخالفت قرار گرفتهاست.
💡 این مفهوم همچنین گهگاه به عنوان یک الهه کوچک، آرته (که نباید با ملکه آرته اسطورهای اشتباه گرفته شود)، که به همراه خواهر هومونویا، پراکسیدیکای ("مصوبین عدالت") را تشکیل میدادند.