سپید جنگل

لغت نامه دهخدا

سپیدجنگل. [ س َ / س ِ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) سفیدجنگل. جنگل تنک. کوسه جنگل. کله جنگله. جنگلی که فواصل میان درختان آن بسیار است و درختان کوتاه دارد. دامن بر. مقابل سیاه جنگل. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

جنگل تنک سفید جنگل کوسه جنگل

جمله سازی با سپید جنگل

زیستگاه این پرنده در نواحی پردرخت و جنگلی است و هم در دشتها و هم در کوهستان‌ها و اغلب در نزدیکی فضاهای باز دیده می‌شود. بازهای سپید در نقاط دورافتاده جنگل برای خود آشیانه بزرگی می‌سازد، گاهی نیز از آشیانه متروک پرندگان دیگر استفاده می‌کند.
تریستان ناگزیر می‌گریزد، و در راه فرار به گونه‌ای معجزه‌آسا در کلیسای کوچکی به ایزولت برمی‌خورد و او را نجات می‌دهد. عشاق به اتفاق یکدیگر به جنگل مورویس می‌گریزند و در آنجا برای خود سرپناهی می‌یابند و در آن زندگی می‌کنند، تا زمانی که یک روز مارک نهانگاه آنان را کشف می‌کند. با این حال، پس از اینکه تریستان موافقت می‌کند که ایزولت را به مارک بازگرداند و خود کشور را ترک نماید، میان آن‌ها آشتی و دوستی برقرار می‌گردد. تریستان سپس به بریتانی سفر می‌کند، جایی که در آن، او با دختری به نام ایزولت سپید دست (که هم همنام ایزولت است و هم به اندازهٔ او زیباست)، ازدواج می‌کند. این ایزولت دختر هوئل، پادشاه افسانه‌ای بریتانی محسوب می‌شود و خواهر سر کاهدین است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال قهوه فال قهوه