لغت نامه دهخدا
( مشربة ) مشربة. [ م َ رَب َ / م َ رُ ب َ ] ( ع اِ ) زمین نرم همیشه گیاه. || دریچه و پرواره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیش دالان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). صفه. ( اقرب الموارد ). || یک مشت آب. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غرفة. ( اقرب الموارد ). ج، مشارب. ( ناظم الاطباء ). || آبخور بر جوی، یا عام است. ج، مشارب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
مشربة. [ م َ رَ ب َ ] ( ع اِ ) آبخور. جای آب خوردن. موضعی که مردمان از آن آب می خورند. ج، مشارب. ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به معنی آخر مدخل قبل شود.
مشربة. [ م ِ رَ ب َ ] ( ع اِ ) ساغر. ( زمخشری ). جای آب. ( از مهذب الاسماء ). کوزه آب و آنچه بدان آب خورند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). که بوی آب خورند. سقایه. ( ترجمان القرآن ).ظرفی که از آن آب خورند. ( غیاث ). ظرف که بدان آب آشامند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). شراب دان. جای آب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مشربه. [م َ رِ ب َ / ب ِ ] ( از ع، اِ ) کوزه آبخوری و هر ظرفی که بدان آب خورند. ( ناظم الاطباء ). کوزه یا ظرفی از بلور یا فلزی، که بدان آب و شراب نوشند:
پای تو مرکب است و کف دست مشربه است
گر نیست اسب تازی و نه مشربه بلور.ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 198 ).|| ظرفی بزرگ و غالباً مسین برای حمل آب و غیره. ظرفی است مسین دسته دار استوانه ای شکل که زنان در حمام بدان آب بر سر ریزند و آن را مشرفه نیز نامند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).