مشتعل

مشتعل

کلمه‌ی «مشتعل» به معنای شعله‌ور یا در حال سوختن است. این واژه از ریشه‌ی «شعله‌ور شدن» و حالت شدت یافتن آتش یا حرارت گرفته شده و نشان‌دهنده وضعیت انرژی بالا، حرارت یا فوران احساسات است. به صورت استعاری نیز می‌تواند نشان‌دهنده شور و هیجان شدید باشد.

مشتعل در کاربرد عادی معمولاً به آتش یا جسمی اشاره دارد که شعله‌ور شده و سوختن آن ادامه دارد. این حالت شامل ویژگی‌هایی مثل حرارت زیاد، نور و انرژی است که به وضوح قابل مشاهده است. در طبیعت و محیط‌های صنعتی نیز این واژه برای توصیف آتش یا انفجار به کار می‌رود.

به صورت استعاری، مشتعل می‌تواند حالت اشتیاق، خشم، عشق یا انگیزه‌ی شدید را بیان کند. وقتی گفته می‌شود کسی «مشتعل از هیجان» است، منظور شدت احساس یا انرژی روحی اوست. این کاربرد نشان می‌دهد که واژه علاوه بر معنای فیزیکی، در بیان حالات روانی و احساسی نیز کاربرد مهمی دارد.

لغت نامه دهخدا

مشتعل. [ م ُ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) شعله زن. سوزان به زبانه کشی. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). برافروخته. شعله زن. زبانه کش و روشن. ( از ناظم الاطباء ). ملتهب. زبانه زن. زبانه زنان. شعله ور. سوزان. برافروخته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مشتعل شدن؛گُر گرفتن. زبانه کشیدن آتش. الو گرفتن. درگرفتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مشتعل کردن؛ برافروختن. افروختن.

فرهنگ معین

(مُ تَ عِ ) [ ع. ] (اِفا. ) برافروخته، شعله ور، سوزان.

فرهنگ عمید

برافروخته، شعله ور، زبانه کش.

فرهنگ فارسی

آتش برافروخته، شعله ور، زبانه کش
( اسم ) شعله زن ( آتش ) برافروخته شعله ور.

جمله سازی با مشتعل

مشتعل شد آتش گیتی فروز از تیغ کوه گشت شیر بیشه ی نیلوفری غایب ز غاب
آشفته آتشت بدل گشته ز رشک مشتعل آتش دشمنی بکش زود به آب دوستی
نور ایشان فروغ عقل ودل است شمع دل زان جناب مشتعل است
آندم که آتش غضبت مشتعل بود بر کوه اگر رسد اثر آن شود ز گال
آتش سودا که شود مشتعل دیگ درون کی بنهد جوش را
چنان آن غیرت الله مشتعل شد که برق از اشتعال خود خجل شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ