مشاهده

مشاهده

مشاهده به معنای درک و تحلیل اطلاعات از طریق حواس است. در علوم مختلف، این فرآیند به عنوان ابزاری کلیدی برای جمع‌آوری داده‌ها و آزمایش فرضیات شناخته می‌شود. اهمیت آن در این است که به پژوهشگران امکان می‌دهد تا به صورت مستقیم پدیده‌ها را بررسی کنند و نتایج دقیق‌تری به دست آورند. این امر به ویژه در علوم طبیعی و اجتماعی حائز اهمیت است، زیرا پایه‌گذار تئوری‌ها و شناخت دقیق از واقعیت‌ها است. عینی به تجربه‌ای اشاره دارد که بر اساس واقعیت‌های قابل اندازه‌گیری و قابل مشاهده است، مانند رنگ، اندازه و حرکت. در مقابل، مشاهده ذهنی به تجربیات و تفکرات فردی اشاره دارد که ممکن است تحت تأثیر احساسات و پیش‌فرض‌ها قرار گیرد. این تفاوت در دقت و قابلیت اعتماد به داده‌ها تأثیرگذار است و در پژوهش‌های علمی، تأکید بر مشاهده عینی برای دستیابی به نتایج معتبر و قابل تکرار بسیار مهم است.

لغت نامه دهخدا

مشاهده. [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] ( از ع، اِمص ) دیدن. ( غیاث ). مأخوذ از عربی، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. ( ناظم الاطباء ). مشاهدت. دیدن. معاینه. دیدار. یکدیگر را رویاروی دیدن: بعد مسافت از مشاهده حال و کشف کار او مانع گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360 ). به مطالعه و مشاهده ایلک خان به جانب بخارا نهضت نمود. ( سلجوقنامه ظهیری ص 25 ). || دیدار معشوق: دل بر مجاهده نهادن آسان تر است که چشم از مشاهده برگرفتن. ( گلستان ).
بستان بی مشاهده دیدن مجاهده ست
ور صد درخت گل بنشانی بجای یار.سعدی ( کلیات چ مصفا ص 474 ).و رجوع به مشاهدت شود. || با کسی در جایی حاضر بودن. ( غیاث ). || ( اِ ) چهره. صورت. روی: مرد مشاهده ای دید بغایت لطیف و کودکی امرد بس ظریف. ( سندبادنامه ص 110 ). طوطی را با زاغی در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده می برد. ( گلستان ). || ( اِمص ) اندیشه و تفکر و تأمل در چیزی. ( ناظم الاطباء ).
- حکم مشاهده یا مشاهدت را بودن؛ حکم مشاهده یا مشاهدت کسی را بودن. بر اساس رویداد و پیش آمد اقدام کردن یا تصمیم گرفتن. فرمان راندن بنابه وضع و حالتی که روی می نماید: مناظره ای که باید کرد و بی محابا بکنی که حکم مشاهده تورا باشد آنجا. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ). اگر رسولی فرستد حکم مشاهده را باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354 ). چون یک منزل رفته باشید اگر آشکارا شود حکم مشاهده شما راست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356 ).
|| ( اصطلاح عرفان ) نزد عرفاء، عبارت از حضور حق است و مشاهده از کسی درست آید که به وجود مشهور قائم بود نه به خود و تاشاهد در مشهود فانی نشود و بدو باقی نگردد مشاهده او نتوان کرد و شهود تجلی ذات را مشاهده گویند. آسمان چون صاف گردد آفتاب شهود تابش کند. بعضی گویند مشاهده دیدن اشیاء است به دلائل توحید. صاحب مکاشفت به علمش نزدیک شود و صاحب مشاهدت معرفتش محو کند. در منازل است که «المشاهدة سقوط الحجاب بتاء» مشاهده فوق مکاشفه است، زیرا مشاهده عین مقام جمع است و سالک باید یقین کند که مشاهده حقیقت برای او ممکن بود و پیوسته مراقب باشد و بداند که چه وقت مشاهده حاصل میشود. و گفته اند که «المراقبة علم الیقین و المشاهدة عین الیقین » در شرح کلمات باباطاهر است که کسی که پیش از فانی شدن وجود خود را مشاهده کند زندیق شود به حسب حال و کسی که بعد از فانی شدن وجود خود را ملاحظه کند متحقق خواهد شد به حقایق که بعد از فانی شدن موجودبه وجود اﷲ خواهد بود و منظور از مشاهده مشاهده ای است که از شاهد هیچ اثر نماند و خودیت برای بنده نماند که تا مادام که بنده از خودیت محو نشده باشد و چیزی باقی باشد مشاهده تامه نخواهد بود و در مقام مشاهده باید شاهد متوجه خود نشود. قیصری گوید: مشاهده امور گاهی در خواب است و گاه در بیداری و آنچه را در بیداری مشاهده کند یا امور حقیقیه باشد در نفس الامر ویا امور خیالیه صرفه شیطانیه و از این جهت است که سالک را مرشدی لازم است که او را از مهلکات نجات دهد. خواجه عبداﷲ گوید: مشاهده، نهال حقایق یقین است بیرون از تعلم و تلقین است. مشاهده دور است از خیال و ظنون، هم به اسرار است و هم به عیون. آن که به سر است چشم از او محجوب است و آن که به چشم است چشم در وی مغلوب. طلوع این خورشید از یک شرق است اما در اهل مشاهدت فرق است. مشاهده یکی در حال مشاهده خلق است و یکی در مشاهده حقیقت غرق است. آن را که ننمودند در آنچه بود که دید و آن را که نمودند در آن نمود نرسید. کسی که از پروانه خبر نجوید پروانه از حال حرقت سمر نگوید. هرکه آن جمال دید از آن پس از دل و جان و مال ببرید. نثار جمال دوست جز جان نباشد و دوست به جان گران نباشد.

فرهنگ معین

(مُ هَ دَ ) [ ع. مشاهدة ] (مص م. ) دیدن، نگاه کردن.

فرهنگ فارسی

به چشم دیدن، نگریستن، نگاه کردن
( مصدر ) ۱ - دیدن بچشم نگریستن ۲ - بدید. تامل دیدن نظر کردن. ۳- باکسی در جایی حاضر بودن. ۴ - ( اسم ) معاینه دیدار: بمطالعه و مشاهده ایلگ خان بجانب بخارا نهضت نمود. ۵ - الف - دیدن اشیائ بدلایل توحید. ب - رویت حق در اشیائ جمع: مشاهدات.
دیدن و معاینه کردن با کسی در جایی حاضر بودن

جمله سازی با مشاهده

💡 زآن خانهٔ مشاهده‌شان پر ز شهد شد کز گلشن مشاهده گل‌ها چریده‌اند

💡 کوته نظر مشاهده برق عیش کرد ما را نظر به سوخته خرمن بود که کیست

💡 اگر مشاهده خواهی فروغ یزدان را به صدر فضل نگر میرزا سلیمان را

منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز