مزمن

مزمن

مزمن به عنوان یک مفهوم، به حالتی اشاره دارد که در آن یک بیماری یا اختلال به طور مداوم و پایدار در طول زمان وجود دارد. این وضعیت معمولاً بهبود نمی‌یابد و ممکن است عوارض طولانی‌مدتی را به همراه داشته باشد. از آنجا که بیماری‌های مزمن می‌توانند بر کیفیت زندگی افراد تأثیر بگذارند، مدیریت و درمان این نوع بیماری‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. بسیاری از بیماری‌ها مانند دیابت، فشار خون بالا و بیماری‌های قلبی، در دسته بیماری‌های مزمن قرار می‌گیرند. این بیماری‌ها نه تنها نیاز به مراقبت‌های پزشکی مداوم دارند، بلکه تغییرات در سبک زندگی و عادات روزمره نیز می‌تواند به بهبود وضعیت کمک کند. به همین دلیل، آگاهی از علائم، عوامل خطر و روش‌های پیشگیری در مدیریت این بیماری‌ها اهمیت دارد. در نهایت، توجه به این نکته ضروری است که بیماری‌های مزمن می‌توانند تأثیرات قابل توجهی بر روی سلامت روحی و روانی افراد داشته باشند و لذا باید به جنبه‌های روانشناختی نیز در درمان آن‌ها توجه شود.

لغت نامه دهخدا

مزمن. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) بر جای مانده شونده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( غیاث ). بر جای مانده. کهنه و دیرینه. دارای زمان و دیرینه. ( ناظم الاطباء ). دیرینه و کهنه. ( آنندراج ) ( غیاث ). کهن. عتیق. طویل ( از نظر زمان ). پیاده ( مقابل حاد ). متقادم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
در اصطلاح پزشکی دیرگذر. مقابل حاد. آهسته. ( ذخیره خوارزمشاهی از یادداشت مرحوم دهخدا ): به علت های مزمن و دردهای مهلک گرفتار گشته. ( کلیله و دمنه ). بیماری که اشارت طبیب را سبک دارد... هر لحظه ناتوانی بروی مستولی گردد و علت مزمن تر شود. ( کلیله و دمنه ).
- بیماری مزمن؛ بیماری کهنه و دیرینه و بیماری که مدت زمان طول کشیده باشد. ( ناظم الاطباء ). در تداول امروزین به معنی دیرمانده و علاج آن مشکل شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مرضی که از آدمی دست برندارد. ( یادداشت ایضاً ):
هر کجا بیماریی مزمن بدی
یاد اوشان داروی شافی شدی.مولوی ( مثنوی ).- تب مزمن؛ تب دیرینه. تب که قطع نشود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- دل درد مزمن؛ دل درد کهنه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- سرفه مزمن؛ سرفه کهنه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- مرض مزمن؛ بیماری مزمن. مرض کهنه. ناخوشی کهنه و زمان بر وی گذشته. ( اقرب الموارد ). توسعاً دیرعلاج. وخیم. کهنه مانده. صعب العلاج: بیماریی که چهل روز و بیشتر کشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| زمینگیر. علیل. از ناخوشی افتاده: و هر کجا مزمنی بود و مبتلائی روی بدو آوردند. ( جهانگشای جوینی ). || لنگ و کسی که دست و پایش از حرکت و رفتار مانده باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(مُ مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) زمین گیر، عاجز.
(مُ مِ ) [ ع. ] (اِفا. ) کهنه، دیرینه.، مرض ~ بیماری ای که کهنه شده باشد.

فرهنگ عمید

۱. کهنه، دیرینه، آنچه زمان درازی بر آن گذشته.
۲. [مقابلِ حاد] (پزشکی ) ویژگی هر بیماری طولانی مدت که به تدریج بروز می کند.

فرهنگ فارسی

کهنه، دیرینه، آنچه که زمان درازی بر آن گذشته
( اسم ) آنچه که زمانی طولانی بر آن گذشته کهنه دیرینه. یا مرض مزمن. بیماریی که مدتی دراز مریض بدان مبتلی است مرضی که کهنه شده باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم