محافل

این واژه که ریشه‌ای عربی دارد، در اصل جمع کلمه محفل است. محفل به معنای مکانی است که افراد در آن برای هدفی خاص گرد هم می‌آیند؛ بنابراین، این واژه به معنای انجمن‌ها است. این کلمه به نشست‌ها و گردهمایی‌هایی اطلاق می‌شود که افراد برای گفتگو، تبادل نظر، آموزش، یا حتی صرفاً همنشینی در آن حضور پیدا می‌کنند. این مجالس می‌توانند رسمی یا غیررسمی، عمومی یا خصوصی باشند و از مجالس علمی و ادبی گرفته تا دوستانه و خانوادگی را در بر گیرند.

در ادبیات فارسی، کاربرد گسترده‌ای داشته و در آثار شاعران و نویسندگان بزرگی چون منوچهری، سعدی، و نویسنده کلیله و دمنه به چشم می‌خورد. برای مثال، در شعر منوچهری، از وزیری والا که چه در دیوان چه در صدر محافل جای دارد، سخن به میان آمده است که نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه مجالس و محافل در آن دوران است. همچنین در کلیله و دمنه به خاموشی اختیار کردن در محافل اشاره شده است که بیانگر آداب و رسوم حاکم بر این گردهمایی‌هاست. سعدی نیز در گلستان، حکایت در محافل دانشمندان نشستی زبان از سخن ببستی را آورده است که نشان‌دهنده فروتنی و احترام به اهل علم در این گونه مجالس است.

لغت نامه دهخدا

محافل. [ م َ ف ِ ] ( ع اِ ) ج ِ محفل [ م َ ف ِ / م َ ف َ ]. ( منتهی الارب ). مجلس ها و انجمن ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به محفل شود:
وزیری چون یکی والا فرشته
چه در دیوان چه در صدر محافل.منوچهری.... هشتم در محافل خاموشی را شعار ساختن. ( کلیله و دمنه ). در محافل دانشمندان نشستی زبان از سخن ببستی. ( گلستان ).
محافل. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) محافظ حسب. نگاهدارنده حسب. ( از منتهی الارب ). آگاه و خبردار از نسب کسی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ فِ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ محفل.

فرهنگ عمید

= محفل

فرهنگ فارسی

جمع محفل
( اسم ) جمع محفل.
نگاهدارنده حسب

جمله سازی با محافل

ببیند عارفش در فرق و در جمع محافل جملگی روشن بیک شمع
علی ولی آنکه آمد ثنایش طراز مجالس فروغ محافل
این طرح در محافل رسانه‌ای به جنگ ستارگان نیز شهرت یافته بود.