مثبت

مثبت

به معنای حالت یا وضعیتی است که نشان‌دهنده ثبات و استحکام در یک مفهوم یا وضعیت خاص است. این واژه به معنای برقراری ارتباطات سالم، ایجاد انگیزه و حفظ روحیه مثبت در زندگی نیز به کار می‌رود. این نوع ویژگی‌ها شامل اعتماد به نفس، امیدواری و توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران است که می‌تواند به بهبود کیفیت زندگی و روابط انسانی کمک کند. برای نهادینه کردن مثبت بودن در زندگی روزمره، می‌توانیم از روش‌های مختلفی استفاده کنیم. نخست، تمرکز بر روی نقاط قوت و موفقیت‌های کوچک خود می‌تواند به افزایش اعتماد به نفس کمک کند. دوم، حفظ ارتباطات اجتماعی مثبت و دوری از افراد منفی‌نگر نیز موثر است. همچنین، تمرین gratitude یا شکرگزاری از موارد زندگی می‌تواند به تقویت احساس مثبت درونی کمک کند. این مفاهیم در تاریخ و اسناد مختلف به روشنی بیان شده است.

لغت نامه دهخدا

مثبت. [ م ُ ب َ ] ( ع ص ) ثابت کرده شده. || نوشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). نوشته. ثبت شده: در کتب سیرملوک عجم مثبت است که خویشاوندی از آن بهرام گور بدان زمین آمد که سردار ملک عجم بود. ( تاریخ بیهقی چ فیاض 655 ). هارون الرشید... دو پسر او را فضل و جعفر برکشید و به درجه های بزرگ رسانید چنانکه معروف است و در کتب مثبت. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 416 ). که اگر از صد سال باز حجتی نبشته باشند نسخت آن در روزنامه های مجلس حکم مثبت است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 118 ). و ذکر بأس و سیاست او در صدور تواریخ مثبت. ( کلیله و دمنه ). و او را در موافقت سلاطین سلجوقی مقامات محموده بسیار است و در تواریخ ذکر آن مثبت. ( جهانگشای جوینی ). و شرح آن در ذکر منکوقاآن مثبت خواهد شد. ( جهانگشای جوینی ).
- مثبت گردانیدن؛ ثبت کردن. نوشتن: و ذکر او در دواوین و دفاتر مثبت گرداند. ( چهارمقاله ص 44 ).
|| خلاف منفی. ( اقرب الموارد ). آنچه منفی نباشد. مقابل منفی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آنچه به طریق اثبات باشد:
نفی آن یک چیز و اثباتش رواست
چون جهت شد مختلف، نسبت دوتاست
مارمیت اذرمیت از نسبت است
نفی و اثبات است و هر دو مثبت است.مولوی ( مثنوی چ نیکلسون ج 3 ص 208 ).- جمله مثبت؛ جمله ای که فعل در آن به طریق اثبات بکار رفته باشد: رستم سهراب را کشت. خدا داناست.
- فعل مثبت؛ ضد فعل منفی. ( ناظم الاطباء ). فعلی که بر وقوع کاری به وجه اثبات دلالت کند:رفت. می رود.
|| محاسبان گویند آنچه در جبر و مقابله ذکر می شود اگر نفی را بدان راهی نباشد آن را مثبت و تام و زائد و مال گویند و اگر نفی بدان راه یابد منفی و ناقص و دین گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || پالان بسته شده به ثبات. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پالان بسته شده باثبات یعنی دوالی که بدان پالان را می بندند. ( ناظم الاطباء ). || بیماری که حرکت کردن نتواند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیماری که حرکت کردن نتواند و ملازم بستر باشد. ( ناظم الاطباء ).
مثبت. [ م ُ ب ِ ] ( ع ص ) کسی که مقرر می کند و بر پا میدارد و ثابت می کند. ( ناظم الاطباء ). اثبات کننده. ثابت کننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || آن که از ثقل برخاستن نتواند و پیوسته ملازم فراش باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که بطور قطع می داند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ معین

(مُ بَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - ثبت شده. ۲ - استوار شده، برقرار. ۳ - ثابت شده، مدلل. ۴ - دارای جنبة موافقت و پذیرش. ۵ - خوشایند و خوب. ۶ - ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی ).
(مُ بِ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - ثابت کننده، مدلل سازنده. ۲ - استوار کننده. ۳ - ثبت - کننده. ج. مثبتین.
(مُ ثَ بَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) ۱ - محکم کرده، استوار کرده. ۲ - برجای داشته.
(مُ ثَ بِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - محکم کننده، استوار کننده. ۲ - برجا دارنده.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ منفی] نشان دهندۀ وجود چیزی.
۲. نشان دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی.
۳. خوب، سودمند، خوشایند.
۴. ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد.
۵. (اسم ) (ریاضی ) عددی که دارای نشانۀ«+» باشد.
۶. [قدیمی] ثبت شده، نوشته شده.
ثابت کننده، برقراردارنده.

فرهنگ فارسی

ثابت کننده، برقراردارنده، برقرارشده، استوارشده
(اسم ) ۱ - محکم کننده استوار کننده. ۲ - بر جای دارنده.

دانشنامه عمومی

مثبت (فیلم ۲۰۰۸). مثبت ( انگلیسی: Positive ) یک فیلم است به کارگردانی وی. کی. پراکاش که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جایاسوریا اشاره کرد.

جملاتی از کلمه مثبت

اگر تو محو نگردی کجا شوی مثبت بمحو خویش طلب گر طلب کنی ثبات
وصف، منفی ست پیش دیده وران غایتش را کمال مثبت دان
ما رمیت اذ رمیت از نسبتست نفی و اثباتست و هر دو مثبتست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال لنورماند فال لنورماند فال احساس فال احساس