مباشر به معنای کسی است که خود به تنهایی در انجام کاری اقدام میکند. این واژه به انتخاب و اختیار فردی اشاره دارد که بدون وابستگی به دیگران، در زمینهای خاص فعالیت میکند. همچنین، مباشر میتواند به کسی اطلاق شود که متولی انجام یک کار یا مسئولیت است و به نوعی در آن کار، به خودی خود قیام میکند. علاوه بر این، در برخی متون، این واژه به معنای شخصی است که در رابطه یا جمیع کردن افراد نیز به کار میرود. به طور کلی، مباشر به فردی اشاره دارد که در امور مختلف به طور مستقل و با اراده خود عمل مینماید و در زمینههای مختلف، مسئولیتهایی را بر عهده میگیرد. این مفهوم نشاندهنده توانمندی و اختیار فرد در انجام وظایف و مسئولیتهاست.
مباشر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - عامل پیشکار کارپرداز. ۲ - متصدی اداره: از نزد یوسف جلیل که داروغ. آنجا بود با غیاث الدین سالار سمنانی که بضبط اموال آنجا رفته بود و مباشران اشغال دیوان آن جانب رسیدند. ۳ - کسی که بهر. مالکانه را وصول میکند. ۴ - جماع کننده. ۵ - نوازنده ساز زن جمع: مباشرین.
ویکی واژه
ناظر، کارفرما.
جمله سازی با مباشر
راهنمای قتل شد پیش خرام خیل غم دید مباشر قدر سان سپاه کربلا
مباشری که به کنج فراق می نوشد سفال باده نماید به چشم جام جمش
قلاشی: معاشرت و مباشرات اعمال است، چنانکه اقتضای احوال است.