مآبی

مآبی صفتی در زبان فارسی است که به معنای شبیه چیزی بودن یا شباهت داشتن به کار می‌رود. این واژه معمولاً برای اشاره به کیفیت‌ها، خصوصیات یا رفتارهایی استفاده می‌شود که شباهت ظاهری یا معنوی به یک شیء، شخص یا حالت خاص دارند.

در متون ادبی و نثر کهن، مآبی برای توصیف صفات انسانی، رفتارهای اخلاقی یا ویژگی‌های ظاهری به کار می‌رود. به عنوان مثال، گفته می‌شود کسی مآبی فردی بزرگوار است، یعنی رفتار یا منش او شبیه آن فرد است. این کاربرد باعث می‌شود واژه بار تشبیهی و استعاری پیدا کند.

مفهوم مآبی فراتر از شباهت ظاهری است و می‌تواند به معنای الگوبرداری یا پیروی از یک مدل رفتاری یا شخصیتی نیز باشد. این واژه نشان‌دهنده تقلید معنادار یا بازتاب ویژگی‌های مطلوب است و در توصیف صفات انسانی یا اشیاء، بار ارزشی و توصیفی خاصی به جمله می‌دهد.

لغت نامه دهخدا

( مآبی ) مآبی. [ م َ ] ( ص نسبی ) مأخوذ از تازی، وبائی و طاعونی. ( ناظم الاطباء ).
- امراض مآبیه؛ امراض طاعونی. ( از فرهنگ جانسون ). امراض وبائی. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( م آبی ) وبائی و طاعونی

جمله سازی با مآبی

دارد به مقیمانِ خرابات ارادت جای دگرش نیست نه ملجأ نه مآبی
جستند و ندیدند حوادث پی ملجا چون درگه انصاف تو فرخنده‌مآبی
با فتنه رخت، ز مآبی گریز نیست آن بار کاه صفدر مالک رقاب ده
ز من که مهر تو دارم به سینه روی چه تابی الا تعرض عینی و انت تعلم مآبی
ز دنیا و عقبی به تو بازگشتم که حسن المآبی و نعم المآل
قاسمی سرگشته سودای تست یا مآبی، یا ملاذی، یا معاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مهوا
مهوا
انس
انس
مطاع
مطاع
شکوه
شکوه