لاغیر

لغت نامه دهخدا

لاغیر. [ غ َ ] ( ع ق مرکب ) نه دیگری:اوست و لاغیر. این است و لاغیر، اوست و نه جز او. استعانت ما از تست بس و لاغیر. که هریک از باد غرور دم اَنا و لاغیری میزند. ( رشیدی ). من بودم و او و لاغیر.

فرهنگ معین

(غَ یْ ) [ ع. ] (ق مر. ) نه دیگری، نه چیز دیگر.

فرهنگ فارسی

نه دیگری. اوست و لاغیر
نه دیگری نه چیز دیگر: پادشاهی کاری بزرگ است و باوج معالی آن ببال همت عالی توان پرید لاغیر.

ویکی واژه

نه دیگری، نه چیز دیگر.

جمله سازی با لاغیر

یامست می ذاتم در میکده وحدت لاغیرک فی داری دیار همی گویم
خشک و تر در خرمنِ لاغیر بر هم سوختی در میان آتش کثرت هنوز افسرده‌ای
قصد و مرادم از سیر، روی تو بود لاغیر گر سیر کعبه و دیر ور خانقاه کردم
ابوبکر شبلی رحمة اللّه علیه گوید: «التصوّف شِرکٌ، لانَّهُ صِیانةُ الْقَلْبِ عَنْ رُؤْیَةِ الغیرِ ولاغیرَ.»
شکر خدا کنید که امروز جامع حسنات دنیا و آخرت شمائید لاغیر، و خسرالدنیا والآخره مائیم وبس. یا رب از مادر گیتی بچه طالع زادم؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز