قهری

لغت نامه دهخدا

قهری. [ ق َ ] ( ص نسبی ) منسوب به قهر. اضطراری و جبری. ( ناظم الاطباء ). از روی قهر. رجوع به قهر شود.
قهری. [ ق َ ] ( اِخ ) لقب رجالی سفیان بن عیینه است. ( ریحانة الادب ج 3 ص 326 ).

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب. ) اضطراری، جبری.

فرهنگ فارسی

( صفت ) اضطراری جبری: اختلافات بین آنها قهری است.
لقب رجالی سفیان بن عیینه است

ویکی واژه

اضطراری، جب

جمله سازی با قهری

او سال‌ها از مشکلات تنفسی رنج می‌برد. گونزالس بیش از چهار دهه را به پیگیری حقوق ناپدید شده‌ها قهری و بازداشت‌شدگان ربوده‌شده از جمله اعضای خانواده خود در زمان دیکتاتوری گذراند. ابتدا عروسش نالاواروزا ناپدید شد و سپس پسرانش لوییس و مانوئل، همراه با نوه دو سال و نیمه‌اش مانوئل ربوده شدند.
مسئلهٔ حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و، برای مقابله با بدحجابی، باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.
آل احمد تا کجا خواری کشند از خیل مروان قهری ای عنف سپهر ای خشم اختر انتقامی
۳ ـ حوادث قهریه از قبیل سیل، زلزله و حریق که بر اثر آن تقدیم دادخواست واخواهی در مهلت مقرر ممکن نباشد.
در حدود سال ۶۴۳ میلادی، ۲۲ هجری عمر بن خطاب، سراقة بن عمرو را مأمور فتح قفقاز کرد. سراقة، جیب بن مسلم قهری را مأمور گرجستان کرد و او مردم گرجستان، از جمله آبخاز را به پرداخت جزیه ملزم کرد. در سال‌های ۱۲۰–۱۱۸ هجری سپاهیان بنی امیه شهر سوخومی را ویران کردند. آبخاز در سال‌های ۳۳۹–۳۳۶ هجری از رونق فراوان برخوردار بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز