عزمی

عزمی

معنای دیگر عزمی اولوالعزم به معنی صاحبان اراده و صاحبان تصمیم و استقامت است ولی بنا به تفسیر ائمه (علیهم‌السّلام) عبارت‌ است از صاحبان شریعت مستقل، همچنین به معنی شریعت و کتاب است و آن با معنی اصلی عزم مناسب است.

  • آسمانی است فروزنده به رایی صایب آفتابی است درفشنده به عزمی ثاقب
  • به عزمی که آن تحفه آرد به چنگ نبود از شتابش زمانی درنگ

لغت نامه دهخدا

عزمی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عزم، مرد که ایفای عهد نماید. ( منتهی الارب ). وفاکننده به عهد. ( از اقرب الموارد ). || کنجاره فروش. ( منتهی الارب ). فروشنده عزم یعنی ثفاله مویز. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عزم شود.

فرهنگ فارسی

منسوب به عزم مرد که ایفای عهد نماید وفا کننده به عهد

جملاتی از کلمه عزمی

عزمی که دو جا بستن کار زنانست مردان خدا فیض چنین راه نپویند

این کار در سال ۱۹۶۸ تکمیل شد که به اسم یک دیپلمات اردنی بنام «عزمی المفتی» نام‌گذاری شد؛ وی در سال ۱۹۸۴ در رومانی ترور شد. وی پسر سعید المفتی، نخست‌وزیر سابق اردن بود.

و بی تردید پیش از این با آدم با فرامینی دربارهٔ محمد و علی و حسن و حسین و امامان از نسلشان پیمان بستیم، و فراموش کرد، و برای او عزمی نیافتیم.
ندارم جوهر عزمی که احرام نشان بندم ز یأس ‌آماجگاه ‌ناوک‌ بی ‌شستی خویشم
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
هرکه بر منهاج عزمی رای مقصد می‌کند عزم درگاه علاءالدین محمد می‌کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم