واژه عزبی در ادبیات فارسی و کاربرد عمومی، عمدتاً به معنای تجرد و نداشتن همسر به کار میرود. این تعریف، که ریشه در واژه عربی عَزَب دارد و به معنای تنها زیستن یا جدا بودن از همسر است، جوهره اصلی کاربرد رایج این کلمه را بازتاب میدهد. بنابراین، عزبی به فردی اطلاق میشود که هنوز وارد پیمان زناشویی نشده است، چه به دلیل رسیدن به سن ازدواج، انتخاب شخصی یا شرایط خاص. در طول تاریخ و در فرهنگ ایرانی، وضعیت عزبی از جنبههای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است. در بسیاری از جوامع سنتی، ازدواج همواره به عنوان یک مرحله مهم در زندگی تلقی میشده و تجرد طولانیمدت، بسته به دوره زمانی و جامعه، ممکن بود پیامدهای اجتماعی متفاوتی داشته باشد.
عزبی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جمله سازی با عزبی
ای دهر بکر عجوز بر ما چه جلوه کنی چل سال میگذرد از عمر و ما عزبیم
شکنجه ای بتر از خارخار همت نیست کرم به دست تهی چون جوانی و عزبی ست
دلیل جوش هوسهاست الفت دنیا عجوز اگر خوشت آید ز علت عزبیست