عذوبت

لغت نامه دهخدا

عذوبت. [ ع ُ ب َ ] ( ع مص ) رجوع به عذوبة شود.
عذوبة. [ ع ُ ب َ ] ( ع مص ) پاکیزه گردیدن آب. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). خوش شدن آب. ( تاج المصادر بیهقی ). مجازاً، بمعنی شیرین شدن دیگر اشیاء سوای آب. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ):
جز در صفات نجم نخواهد شدن پدید
در نثر من عذوبت و در نظم من نظام.سوزنی.

فرهنگ معین

(عُ بَ ) [ ع. عذوبة ] ۱ - (مص ل. ) گوارا بودن. ۲ - (اِمص. ) گوارایی.

فرهنگ عمید

۱. گوارا بودن آب یا شراب، گوارا شدن.
۲. [مجاز] زیبایی، جذابیت.

فرهنگ فارسی

گوارابودن آب یاشراب، گواراشدن، گوارایی
۱ - ( مصدر ) گوارا بودن ( آب و شراب و غیره ). ۲ - مطبوع بودن ( سخن ). ۳ - ( اسم ) گوارایی ( آب و شراب و غیره ) ۴ - مطبوعیت.

ویکی واژه

عذوبة
گوارا بودن.
گوارایی.

جمله سازی با عذوبت

عذوبت سخن ازآب سیل چشمم خاست مداد سوخته از خامه ی روان من است
جز در صفات نجم نخواهد پدید شد در نثر من عذوبت و در نظم من نظام
شد حاصلش عذوبت روح از عذاب تن جانش عزیز گشت چو تن در هوان نهاد
عذوبت سخنش در مذاق تشنه عقل نشسته است چو می در طبیعت مخمور
دست او گاه سخاوت شرم طوبی می‌دهد لفظ او وقت عذوبت رشک کوثر می‌شود
از متانت حبل اقبالت چو شعر بوالفرج وز عذوبت مشرب عیشت چو نظم فرخی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جستجو
جستجو
نمایان
نمایان
کس ننه
کس ننه
عمیق
عمیق