عجر

کلمه عجر به معنای حزن و اندوه است و به احساسات منفی ناشی از فقدان، ناکامی یا ناراحتی اشاره دارد. این واژه در ادبیات فارسی به طور خاص برای توصیف حالتی از غم و اندوه به کار می‌رود که فرد در مواجهه با مشکلات یا از دست دادن عزیزان تجربه می‌کند. عجر می‌تواند به صورت عمیق و ماندگار بر روح و روان انسان تأثیر بگذارد و احساساتی چون ناامیدی و غمگینی را به همراه داشته باشد. این مفهوم در شعر و ادبیات به ویژه در توصیف حالات روحی شخصیت‌ها و بیان عواطف انسانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

لغت نامه دهخدا

عجر. [ ع َ ] ( ع مص ) گردن تافتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || درگذشتن از بیم و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به شتاب درگذشتن از بیم و مانند آن. ( اقرب الموارد ). || دنب برداشتن اسب در دویدن و به شتاب رفتن. || به شمشیر آهنگ کردن بر کسی. || برجستن خر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازداشتن قاضی کسی را از کاری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حجر کردن قاضی کسی را. ( اقرب الموارد ). || ستیهیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ستیهیدن بر کسی در گرفتن مال وی، وبدین معنی جز مجهول استعمال نشود. ( منتهی الارب ). || سر باز گردانیدن ستور به سوی دیگر بعد ازبرنشستن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
عجر. [ ع َ ج ِ / ع َ ج ُ ] ( ع ص، اِ ) بند ساق و ذراع استوار و درشت. ( منتهی الارب ). وظیف عجر؛ سخت و محکم. ( اقرب الموارد ).
عجر. [ ع ُ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ عُجرة. ( منتهی الارب ). رجوع به عجرة شود.
عجر. [ ع َ ج َ ] ( ع مص )درشت گردیدن و پرگوشت گشتن. || بزرگ شکم شدن. ( منتهی الارب ). || درشت و فربه گردیدن اسب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) مغندگی و بیرون آمدگی هر چیزی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(عُ جَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - عیب. ۲ - حزن، اندوه.

فرهنگ فارسی

درشت پر گوشت و بزرگ شکم شدن

ویکی واژه

عیب.
حزن، اندوه.

جملاتی از کلمه عجر

اندرین حال عجر و پیری خود شرمسارم ز سهل گیری خود
کفیده حنجر بلبل دریده معجر گل گسسته طرهٔ سنبل شکسته پشت چنار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم