صحبت به معنای بیان افکار و احساسات از طریق کلام است. این واژه میتواند به مکالمهای ساده میان دو نفر یا به یک سخنرانی عمومی که جمعی از افراد را در بر میگیرد، اشاره کند. در واقع، گفتوگو و تبادل نظر میتواند به شکلهای مختلفی صورت گیرد و در زندگی روزمره نقش بسیار مهمی دارد. چه در محیطهای اجتماعی و چه در موقعیتهای رسمی، صحبت کردن ابزاری است که به ما امکان میدهد تا افکار و نظرات خود را به دیگران منتقل کنیم. این عمل نه تنها ارتباطات ما را تقویت میکند بلکه میتواند به ایجاد تفاهم و همفکری بین افراد کمک کند. در دنیای امروز، مهارتهای گفتاری به عنوان یکی از ارکان اصلی موفقیت در ارتباطات انسانی به شمار میآید.
صحبت
لغت نامه دهخدا
ستد و داد مکن هرگز جز دستادست
که پسادست خلاف آرد و صحبت ببرد.ابوشکور.و مرا با این خواجه صحبت در بقیت سنه احدی و عشرین و اربعمائه افتاد... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 104 ). و آنجا او را با خواجه پدرم رحمة اﷲ علیه صحبت ودوستی افتاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ). و غرض من از آوردن نام این مردمان دو چیز است یکی آنکه با این قوم صحبت و ممالحت بوده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 245 ). پس دراز کن ای سلطان مسعود... دست خود را و دراز کند به بیعت هر که در صحبت تست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ).
ناز کن با من چندانکه کنی صحبت من
تا مگر صحبت دیرینه معادا نشود.منوچهری.مکن با اهل جهل ای یار صحبت
که زآن صحبت رسی هر دم به محنت.ناصرخسرو.بر زن و کودک کسان منگر
اگرت رغبت است صحبت حور.ناصرخسرو.غافل ساهی است از شناختن خویش
تا بتوانی مجوی صحبت غافل.ناصرخسرو.صحبت تو نیستم بکار ازیراک
صحبت آن را کت او شناخت نشائی.ناصرخسرو.ره راست جوئی فضولی مجوی
گرت آرزو صحبت اولیاست.ناصرخسرو.نیکنام از صحبت نیکان شوی
همچواز پیغمبر تازی بلال.ناصرخسرو.خوار کند صحبت نادان ترا
همچو فرومایه تن خوار خویش.ناصرخسرو.نقل است که مردی مدتی در صحبت ابراهیم بود مفارقت خواست کردن... ( تذکرة الاولیاء ).
با مردم نا اهل مبادا صحبت
کز مرگ بتر صحبت نااهل بود.خواجه عبداﷲ انصاری.همه کار تو باد با عقلا
دور بادی ز صحبت جهلا.سنائی.تا توانی مجوی صحبتشان
که نه ایشان نه نام و کنیتشان.سنائی.آنکه با یوسف صدیق چنین خواهد کرد
هیچ دانی چه کند صبحت او با دگران.سنائی.منشین با بدان که صحبت بد
گرچه پاکی تو را پلید کند.سنائی.کسی کش خرد رهنمون است هرگز
بگیتی ره و رسم صحبت نورزد
که صبحت نفاقی است یا اتفاقی
دل مرد دانا ازین هر دو لرزد
اگر خود نفاقی است جان را بکاهد
وگر اتفاقی بهجران نیرزد.سنائی.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مشغول شدن و پرداختن به چیزی.
۳. آمیزش جنسی، جماع.
۴. [قدیمی] یار و همدم شدن.
۵. [قدیمی] یاری و همدمی، معاشرت.
* صحبت کردن (داشتن ): (مصدر لازم ) ١. گفتگو کردن. ٢. [قدیمی] همنشینی کردن.
فرهنگ فارسی
یاروهمدم شدن، یاری وهمدمی، معاشرت، گفتگو
۱ - ( مصدر ) یاری کردن همدمی کردن آمیزش کردن. ۲ - پرداختن به مشغول شدن به. ۳ - گفتگو کردن. ۴ - ( اسم ) همدمی یاری آمیزش خلطه نسشت و برخاست. ۵ - همراهی ملازمت. ۶ - همخوابی هم بستری جماع. ۷ - گفتگو. یا گرم شدن صحبت. گرم شدن گفتگو گل انداختن صحبت. یا گل انداختن صحبت. گرم شدن صحبت.
دانشنامه آزاد فارسی
ویکی واژه
discorso
صحبة
همدمی کردن.
یاری، همراهی.
همخوابی.
در فارسی به معنای: سخن گفتن، گفتگو.؛ ~ به میان آمدن موضوعی مطرح شدن و دربارة آن حرف زدن.؛ ~ کسی گل کردن گرم و صمیمانه شدن صحبت، با هم زیاد حرف زدن.
جمله سازی با صحبت
من ترک می و صحبت معشوق نگویم هر چند کند محتسب شهر هیاهو
هم مجلسِ عقلی تو و هم صحبتِ عشقی همخوابۀ صدقی تو و همدوشِ صفایی
دمی در صحبت یاری ملک خوی پری پیکر گر امید بقا باشد بهشت جاودانستی