سیندخت

ریشه اسم

سیندخت نامی است ایرانی و تاریخی که در شاهنامه فردوسی به آن اشاره شده است. این نام به معنای «دختری از خاندان یا نسل والا» و همچنین نمادی از نجابت و بزرگواری است. سیندخت در ادبیات فارسی، به ویژه در متون حماسی، با ویژگی‌های مادرانه، تدبیر و وفاداری به خانواده شناخته می‌شود.

جایگاه تاریخی و داستانی

در شاهنامه، سیندخت همسر مهراب شاه کابل و مادر رودابه است که مادر بزرگ رستم نیز به شمار می‌رود. او نقش مهمی در داستان عشق زال و رودابه دارد؛ ابتدا به این وصلت شک داشت و نسبت به رابطه آنها هشدار داد، اما بعد با درک حقیقت، با تدبیر خود، مهراب و سام را همراستا کرد تا ازدواج زال و رودابه ممکن شود.

ویژگی‌ها و مفهوم فرهنگی

سیندخت نماد عقلانیت، تدبیر و حمایت مادری است که در شرایط حساس خانواده و جامعه نقش راهبردی ایفا می‌کند. این نام در فرهنگ ایرانی با صفت‌های نیک و توانایی مدیریت روابط پیچیده خانوادگی و اجتماعی گره خورده و نشان‌دهنده ارزش‌های اصیل زنانه و مادرانه در ادبیات حماسی ایران است.

لغت نامه دهخدا

سیندخت. [ دُ ] ( اِخ ) نام مادر رودابه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). نام مادربزرگ رستم. ( ناظم الاطباء ). نام زن مهراب شاه والی کابل است که مادر رودابه جد مادری رستم باشد. ( برهان ). ( از: سین + دخت، دختر سیمرغ ). ( از حاشیه برهان چ معین ):
یکی همچو رودابه خوب چهر
یکی همچو سیندخت با رای ومهر.فردوسی.

فرهنگ فارسی

زن مهراب شاه مالی کابل و مادر رودابه وجد مادری رستم دستان است. ( داستان )
نام مادر رودابه. نام مادر بزرگ رستم. نام زن مهراب شاه والی کابل است که مادر رودابه جد مادری رستم باشد.

فرهنگ اسم ها

اسم: سیندخت (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: sin doxt) (فارسی: سيندخت) (انگلیسی: sindokht)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه، دختر سین ( سیمرغ )، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) زن مهراب شاه کابل و مادر رودابه و مادر زن رستم دستان، ( در اعلام ) زن مهراب شاه والی کابل و مادر رودابه و جد مادری رستم دستان

دانشنامه آزاد فارسی

سیندُخت
در شاهنامۀ فردوسی، همسر مِهراب کابُلی و مادر رودابه. سیندخت چون از دل باختن زال و رودابه به یکدیگر آگاه شد، به نکوهش رودابه پرداخت؛ اما چون دریافت که آنان به راستی به یکدیگر مهر می ورزند، با چاره جویی، نخست مهراب و آن گاه سام را با خود همداستان کرد تا زمینۀ زناشویی زال و رودابه فراهم آید.

جمله سازی با سیندخت

گرانمایه سیندخت بنهاد روی به درگاه سالار دیهیم جوی
پر اندیشه شد جان سیندخت ازوی به آواز گفت از کجایی بگوی
بترسید سیندخت ازان تیز مرد که او را ز درد اندر آرد به گرد
بدو گفت سیندخت این داستان بروی دگر بر نهد باستان
به سیندخت مهراب گفت این سخن نوآوردی و نو نگردد کهن
لب سام سیندخت پرخنده دید همه بیخ کین از دلش کنده دید
بدو گفت سیندخت اگر پهلوان کند بنده را شاد و روشن روان