کلمه سالیانه در زبان فارسی به معنای سالانه یا سال به سال است و به طور معمول در متون رسمی و غیررسمی به کار می‌رود. برای استفاده صحیح و نگارش این واژه، رعایت چند نکته قواعدی و نگارشی ضروری است. این کلمه باید به صورت یک واژه و بدون فاصله نوشته شود و در نوشتار فارسی به شکل یکپارچه به کار رود. معمولاً در جملات به معنای رویدادهایی که در هر سال رخ می‌دهند یا به صورت دوره‌ای در سال تکرار می‌شوند، استفاده میشود. به عنوان مثال: گزارش سالیانه شرکت منتشر شد. در متون رسمی، این کلمه معمولاً برای اشاره به گزارش‌ها، بررسی‌ها و تحلیل‌های سالانه به کار می‌رود. اگر بخواهید به زمان‌های دیگر اشاره کنید، بهتر است از واژه‌هایی مانند ماهانه، هفتگی یا روزانه استفاده کنید که به فواصل زمانی دیگر اشاره دارند. این واژه در حوزه‌های مختلفی مانند اقتصاد، آمار و گزارش‌های رسمی کاربرد دارد.
سالیانه
لغت نامه دهخدا
سالیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 7هزارگزی جنوب باختری الشتر و 3 هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به الشتر. هوای آن سرد و دارای 360 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن، غلات، برنج، حبوب، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ساکنین از طایفه حسنوند هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
سالیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 10هزارگزی جنوب نورآباد و 10هزارگزی جنوب راه شوسه خرم آباد بکرمانشاه. هوای آن سرد و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه ٔکرم علی میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) [قدیمی، مجاز] جیره یا مزد یا درآمدی که در هر سال به کسی برسد.
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد
جملاتی از کلمه سالیانه
شرکت آدانا چیمنتو در سال ۱۹۵۴ تأسیس شد و در حال حاضر سالیانه بالغ بر ۴ میلیون تن سیمان تولید می‌کند.
سرطان پستان شایع‌ترین نوع سرطان در بین زنان است و سالیانه بر زندگی ۲٫۱ میلیون زن در جهان تأثیر می‌گذارد.
مجله دی‌جی در تاریخ در اکتبر ۲۰۱۲، بر اساس رتبه بندی سالیانهٔ خود، این گروه را در رتبهٔ ۸ در بین ۱۰۰ دی‌جی برتر جهان قرار داد.
