سروراوندی دلشاد که از مرتبه است فرش روبندهٔ کنیزان تو را ز آنها عار
روبنده ز من بگیر گر می شنوی از خلق بپوش چهره هر جا که روی
بشکستی از نری او سد سکندری او ز افرشته و پری او روبندها گشودی
خانه ویران عمر دشمنانش را اجل همچو فراشان بجاروب فنا روبنده باد
یا چو مابونان کوبنده قادر طلبیم یا چو خاتونان روبنده و چادر گیریم؟