رشت

رشت

رشت کلان‌شهری در شمال ایران و مرکز استان گیلان است. این شهر به عنوان مادرشهر استان گیلان و برخی از مناطق همجوار شناخته می‌شود و به عنوان شهر همیشه بیدار نیز معروف است. این شهر پرجمعیت‌ترین شهر شمال ایران و بزرگ‌ترین شهر گیلک‌نشین در جهان به شمار می‌آید و همچنین بزرگ‌ترین سکونت‌گاه در سواحل جنوبی دریای کاسپین است. در تابستان ۱۳۹۲، به علاوه به عنوان سومین شهر پر بازدید توسط گردشگران در ایران شناخته شد. بر اساس آخرین داده‌های جغرافیایی، طول شهر رشت به ۳۶ کیلومتر می‌رسد. طبق سرشماری رسمی سال ۱۳۹۵، جمعیت این شهر ۶۷۹٬۹۹۵ نفر بوده و جمعیت شناور روزانه آن به عنوان مادرشهر استان گیلان به بیش از ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر می‌رسد. در ایام تعطیلات و ماه‌های گردشگری، جمعیت رشت به بیش از دو میلیون نفر افزایش می‌یابد. رشت به لحاظ نسبت جمعیت به وسعت، فشرده‌ترین شهر ایران محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

رشت. [ رَ ] ( ص، اِ ) بسیار خشک و شکننده و هر چیز که از هم فروریزد و فروپاشد. ( ناظم الاطباء ). چیزی که از هم فروریزد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از لغت فرس اسدی ). هر چیزی که از هم فروریزد و فروپاشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) ( برهان )( از شعوری ج 2 ورق 3 ). || دیوار مشرف برافتادن. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( از برهان ). هر خانه مشرف به انهدام. ( لغت محلی شوشتر ):
چون نباشد بنای خانه درست
به گمانم به زیر رشت آیی.فرالاوی.کس از روز بد چون تواند گریخت
خصوصاً که بر سر فلک رشت ریخت.زجاجی. || گچ. ( ناظم الاطباء ) ( لغت محلی شوشتر ). در فرهنگ دساتیر به معنی گچ است که بنایان سنگ و آجر را به آن محکم نمایند، و به عربی شید گویند. ( انجمن آرا ). گچ را نیز گویند که بدان خانه سفید کنند. ( برهان ). || لجن و خاکروبه. ( لغت محلی شوشتر ) ( از برهان ). خاکروبه. ( ناظم الاطباء ). خاک و گرد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از شعوری ج 2 ورق 3 ). خاک را گویند. ( از جهانگیری ):
چو برداشتم جام پنجاه وهشت
نگیرم بجز یاد تابوت و رشت.فردوسی.|| رنگ کرده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
رشت. [ رِ ] ( مص مرخم ) رشتن و ریسیدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || ( ن مف ) مخفف رشته که معمولاً در اول آن اسم یا کلمه ای بیاید: دست رشت و...
- پای رشت؛ آنچه با پای رشته شده باشد. ( یادداشت مؤلف ).
- چرخ رشت؛ که با چرخ رشته شده باشد. ( یادداشت مؤلف ).
- دست رشت؛ که با دست رشته شده باشد. ( از یادداشت مؤلف ).
|| ( اِ ) وا. || طینت و طبیعت و سرشت. ( ناظم الاطباء ). سرشت و طینت. ( برهان ). سرشت. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از شعوری ج 2 ورق 17 ):
طبع نقاشش به کلک دودرشت
خانه مانی و آزر سوخته.( از فرهنگ جهانگیری ). || ( ص ) کهنه و فرسوده و از هم فروریخته. ( یادداشت مؤلف ) ( از شعوری ج 2 ص 17 ). چیزی که از هم فروریزد چون کوشکی یا جامه ٔکهن شده را گویند رشت شده است. ( لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 48 ):
حاکم آمد یکی بغیض و شبشت
ریشکی گنده و پلیدک و رشت.معروفی بلخی.روان راست نو حله ای از بهشت
که هرگز نه فرسوده گردد نه رشت.اسدی.

فرهنگ معین

(رَ شْ ) (اِ. ) ۱ - آن چه که از جایی فرو می ریزد، آوار. ۲ - خاکروبه، گرد و غبار. ۳ - مرکز استان گیلان.
(رُ شْ ) (اِ. ) روشنایی، فروغ.

فرهنگ عمید

۱. خاک.
۲. خاک روبه.
۳. گردوغبار.
۴. آنچه به سبب کهنگی و پوسیدگی و سستی از هم فروریزد و فروپاشد: چون نباشد بنای خانه درست / بیگمانم که زیر رشت آید (فرالاوی: شاعران بی دیوان: ۳۹ ).

فرهنگ فارسی

۱- شهرستان رشت در منطقه جلگه یی گیلان (استان اول ) در حوضه سفلای سفید رودقرار دارد و شامل بخشهای:خمام رودبار کوچصفهان لشت نشاست.۲- مرکز آن شهر رشت در میان شاخه های مصبی سفید رود بنام گوهر رود و صیقلان رودبار در جلگه هموار و سبزی که تا کنار مرداب و بحر خزر امتداد دارد واقع است. جمعیت شهر رشت حدود ۱۸۸۹۵۷ تن است.این شهر زیبا و مترقی در قرن اخیر بزرگترین دروازه تجارتی ایران در شمال بود و بوسیله بندر پهلوی (انزلی ) از طریق روسیه با غالب ممالک اروپای شرقی و مرکزی تجارت داشت.از سوی دیگر بوسیله جاده شوسه از طریق قزوین بتهران و از طریق لاهیجان و لنگرود بمازندران و گرگان و از راه بندر پهلوی و طالش باذربایجان شرقی مربوط است.
( اسم ) روشنایی فروغ.
نام شهر حاکم نشین ملک گیلان و گویند این کلمه تاریخ بنای این شهر است چه این شهر در سال نهصد هجری بنا شده و عدد حروف آن بحساب ابجد نیز نهصد می باشد.

ویکی واژه

آن چه که از جایی فرو می‌ریزد، آوار.
خاکروبه، گرد و غبار.
مرکز استان گیلان.

جملاتی از کلمه رشت

آن بادهٔ ناب ده‌که پنداری با لاله سرشته‌اند ریحان را
در اوّل تن سرشت و جانت او داد خرد بخشیدت و ایمانت او داد
این معاین هست ضد آن خبر که بشر به سرشته آمد این بشر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ارمنی فال ارمنی فال سنجش فال سنجش فال انگلیسی فال انگلیسی