راهنمایی

راهنمایی به عنوان یک ابزار مهم در زندگی روزمره ما به شمار می‌رود. این مفهوم به ما کمک می‌کند تا در مسیرهای مختلف زندگی، از جمله تحصیل، کار و روابط اجتماعی، تصمیمات بهتری بگیریم. وقتی که آن در دسترس باشد، ما می‌توانیم با اعتماد بیشتری به جلو برویم و از تجربیات دیگران بهره‌مند شویم. به عنوان مثال، در تحصیل، مشاوره از معلمان یا استادان می‌تواند به ما کمک کند تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و در نتیجه برنامه‌ریزی بهتری برای آینده‌مان داشته باشیم. همچنین، در محیط کار، از همکاران یا مدیران می‌تواند ما را در مسیر پیشرفت شغفی یاری کند و به ما یاد دهد که چگونه با چالش‌ها و مشکلات روبرو شویم. در روابط اجتماعی، نظرات و تجربیات دوستان و خانواده نیز می‌تواند راهگشا باشد و ما را در انتخاب‌های درست یاری کند. به طور کلی، راهنمایی به ما این امکان را می‌دهد که با دید بازتری به مسائل نگاه کنیم و انتخاب‌های بهتری داشته باشیم. در دنیای پر از چالش امروز، یادگیری از دیگران و استفاده از راهنمایی‌های آن‌ها می‌تواند به ما کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشیم و به اهداف خود نزدیک‌تر شویم. به همین دلیل، اهمیت راهنمایی را نباید نادیده گرفت و باید از آن به بهترین شکل ممکن بهره‌برداری کنیم.

لغت نامه دهخدا

راهنمایی. [ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( حامص مرکب ) راهنمائی. عمل راهنمای.دلالت و هدایت. ( ناظم الاطباء ). ارائه طریق. رهنمایی. رهنمونی. راهنمونی. راهنمون شدن. ارشاد. رهبری. هدی. ( منتهی الارب ): و راهنمایی شان کرده بود به چنگ زدن به چیزی که هرگز نگسلد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ). و راهنمایی کند او را [ القادر باﷲ را ] بسوی راه راست. ( تاریخ بیهقی چاپ دکتر فیاض ص 308 ).
- اداره راهنمایی و رانندگی؛ نام اداره ای از توابع شهربانی کل کشور ایران که حفظ نظم و قوانین و نظامات مربوط به عبور و مرور وسایط نقلیه و دارندگان و رانندگان آن وسایط و هدایت آنان را بعهده دارد.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص. ) عمل راهنما، هدایت، راهبری.، ادارة ~ و رانندگی اداره ای که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است.

فرهنگ عمید

۱. راه نشان دادن به کسی، عمل راهنما.
۲. رهبری، هدایت.
۳. رسیدگی به عبور و مرور وسایط نقلیه.
۴. (اسم ) دورۀ تحصیلی سه ساله بعد از ابتدایی و قبل از دبیرستان.

فرهنگ فارسی

عمل راهنما هدایت رهبری. یا اداره راهنمایی و رانندگی اداره ای در شهربانی که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه است شعبه تامین وسایل عبور و مرور و وسایل نقلیه.
راهنمائی. عمل راهنمای. دلالت و هدایت. ارائه طریق.

فرهنگستان زبان و ادب

{pilotage} [حمل ونقل دریایی] کمک به ناخدای کشتی در ناوبری در هنگام ورود به بندر و خروج از آن

ویکی واژه

عمل راهنما، هدایت، راهب
ادارة ~ و رانندگی اداره‌ای که موظف به انتظام رفت و آمد و عبور و مرور وسایل نقلیه‌

جملاتی از کلمه راهنمایی

از ضعف خیالت به سرم راه نیارد گر ناله سلمان نکند راهنمایی
به پشت تو گیتی گشایی کند به دین خلق را راهنمایی کند
گر چاک گریبان نکند راهنمایی طفلان چه شناسند که دیوانه کدام است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم