دنیاوی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به دنیا جهانی دنیوی این جهانی: امور دنیاوی.
جمله سازی با دنیاوی
در مال و جاه دنیاوی نیز چند صفت ذمیمه و آفت مودع است که اگر آن از ان بیرون کنند و چند صفت دیگر درآن افزایند اکسیری کرده باشند که سعادت ابدی و دولت سرمدی بدان حاصل شود.
مجوی غایت دنیاوی از قبول درش از آنکه غسل جنابت به زمزم است خطا
زهد: اعراض را گویند، از زیادتی و فضول دنیاوی، لیکن وقتی که نفس را در آن شوقی باشد.
عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست در عشق تو گر هیچ نداریم رواست
سالم گفت: از حوائج دنیاوی خواهم یا اخروی؟ گفت: از حوائج دنیاوی. گفت: من آن را از مالکش نخواسته ام، چگونه از تو خواهم؟